مرجع کامل کتاب های مذهبی، شعر، قدیمی، کودکان، آموزشی، انگلیسی

کتاب شعر داستان حکایت حدیث زندگینامه الکترونیکی ای بوک مذهبی مقاله تحقیق رایگان درباره و در مورد همه چیز کتابخانه صوتی دانلود..

مرجع کامل کتاب های مذهبی، شعر، قدیمی، کودکان، آموزشی، انگلیسی

کتاب شعر داستان حکایت حدیث زندگینامه الکترونیکی ای بوک مذهبی مقاله تحقیق رایگان درباره و در مورد همه چیز کتابخانه صوتی دانلود..

کتاب کامل "رساله بدیعه" به فرمت متن

کتاب "رساله بدیعه"



در ادامه مطلب


بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت اول: انگیزه تالیف کتاب، فلسفه حقوق زن و مرد، حقوق فطری و اولیه زن، اختلا ف قوای زن و مرد
 

بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحیم‌
مقدمه مولف
 بهترین‌ ستایش‌ و نیایش‌ از آن‌ خداوندی‌ است‌ که‌ کاخ‌ عالم‌ وجود را بر اساس‌ اتقان‌ و استحکام‌ برافراشت‌؛ و عالَم‌ مُلک‌ و مَلکوت‌ و خلق‌ و أمر را متین‌ و استوار بیافرید؛ و به‌ هر موجودی‌ از موجودات‌ هر عالم‌، تا برسد به‌ هر ذرّه‌ای‌ از ذرّات‌ این‌ عالم‌، آنچه‌ طبق‌ مصلحت‌ و حکمت‌ بود عنایت‌ کرد؛ و آن‌ را در پیمودن‌ راه‌ کمال‌ و حرکت‌ بسوی‌ هدف‌ و موطن‌ اصلی‌ در تکاپو و حرکت‌ آورد.
 و از میان‌ همه‌ آفریده‌ شدگان‌، انسان‌ را به‌ نِعمت‌ خلافت‌ مُنَعَّمْ و به‌ خِلْعت‌ علم‌ مُخَلَّع‌ فرمود؛ مرد و زن‌ را مجهّز به‌ جهازِ مناسبِ طیّ این‌ طریق‌ نمود؛ و هر یک‌ را به‌ قوی‌ و استعداد لازم‌ و آلات‌ و اسباب‌ مورد نیاز آنان‌ ممهّد ساخت‌. تا هر یک‌ از این‌ دو صنف‌، تمام‌ استعدادهای‌ خود را به‌ مقام‌ فعلیّت‌ در آورند؛ و به‌ کمال‌ خود نائل‌ آیند. فَتَبَارَکَ اللَهُ أَحْسَنُ الْخَـ'لِقِینَ1
 و شایسته‌ترین‌ درود و سلام‌ از آنِ پیامبران‌ و دستگیران‌ راه‌ هدایت‌ بشری‌ است‌؛ که‌ با کدّ و تَعَب‌ و جدّ و جهد، این‌ قافله‌ عقب‌ مانده‌، و انسان‌ بسیط‌ و سازج‌ را در تحت‌ تعلیم‌ و تربیت‌ الهیّه‌ خود درآورند؛ خاصّه‌ حضرت‌ پیامبر آخر الزّمان‌ مُحَمَّدِ مُصْطَفَی‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ که‌ در این‌ راه‌، بارش‌ از همه‌ گران‌تر، و تعهّدش‌ بیشتر، و سعه‌اش‌ افزون‌تر بود؛ برای‌ تنزیل‌ قرآن‌ در این‌ عالم‌، گویا به‌ گفتار مَا أُوذِی‌ نَبِیٌّ مِثْلَ مَا أُوذِیتُ قَطُّ2 گردید. و از جانب‌ خداوند به‌ وَ مَا أَرْسَلْنَـ'کَ إِلاَّ رَحْمَه لِلْعَـ'لَمِینَ 3، رحمتِ محضه‌ و خیرِ مطلقه‌ تمامی‌ جهانیان‌ قرار گرفت‌؛ و به‌ خطاب‌: طَـ'هَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَی‌'4، مخاطب‌ شد.
 و عالی‌ترین‌ تحیّت‌ و إکرام‌ بر یگانه‌ تربیت‌ شده‌ دسترنج‌ او، باب‌ مدینه‌ علم‌ و شهر دانش‌، و برفرازنده‌ پرچم‌ حمد و لِوای‌ توحید؛ برادر و خلیفه‌، و وصیّ بلافصل‌ و حامل‌ ولایت‌ او: حضرت‌ أمیرالمؤمنین‌ علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ علیه‌السّلام‌ باد که‌ برای‌ أداء تبلیغِ تأویل‌ قرآن‌ از پای‌ ننشست‌ تا فرقش‌ در محراب‌ عبادت‌ بشکست‌.
 و بر یازده‌ اولاد أمجادش‌، خاصّه‌ صاحب‌ مقام‌ ولایت‌ کبری‌'، امام‌ زمان‌ حُجَّه بْن‌ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِی‌ ارواحنا له‌ الفداء، که‌ پیوسته‌ پاسدار دین‌، و نگهبان‌ شریعت‌ سیّد المرسلین‌ بوده‌ و هستند؛ و از دو سوی‌ مُلک‌ و ملکوت‌، و تکوین‌ و تشریع‌، نفوس‌ ناطقه‌ انسانیّه‌ را در صراط‌ مستقیم‌ بسوی‌ کمال‌ خود رهبری‌ می‌کنند؛ و با بیانات‌ ساطعه‌ و ارشادات‌ کامله‌ خود، که‌ بر اساس‌ میزان‌ حقّ، و حقِّ میزان‌ است‌، و بر محور عقل‌ استوار، و بر مرکز واقعیّت‌ و حقیقت‌ متّکی‌ است‌، آنچه‌ را که‌ لازمه‌ هدایت‌ و سلامت‌ انسان‌، از امراض‌ روحی‌ و جسمی‌، ظاهری‌ و باطنی‌ بوده‌، بیان‌ کرده‌ و چون‌ طبیبِ دوّار به‌ علم‌ خود، دچار هیچگونه‌ خطا و اشتباهی‌ نمیگردند.5 فَلِلَهِ دَرُّهُمْ وَ عَلَیْهِ أجْرُهُمْ.
 باری‌ چون‌ وظیفه‌ هر فرد مسلمان‌ است‌ که‌ در تشیید مبانی‌ و تحکیم‌ اساس‌ حکومت‌ اسلام‌ ساعی‌ و کوشا باشد؛ و بقدر وُسع‌ در تقویت‌ ارکان‌ دولت‌ اسلام‌ جدّ و جهد نماید؛ و در از بین‌ بردن‌ نقاط‌ ضعف‌ نیز هیچگونه‌ دریغ‌ نکند؛ این‌ حقیر از نیمه‌ شوّال‌ تا بیست‌ و دوّم‌ ذوالقعده‌ یکهزار و سیصد و نود و نه‌ هجریّه‌ قمریّه‌ رساله‌ای‌ به‌ نامه‌ رساله‌ بدیعه‌ در تفسیر آیه‌: الرِّجَالُ قَوَّ ' مُونَ عَلَی‌ النِّسَآءَ بِمَا فَضَّلَ اللَهُ بَعْضُهُمْ عَلَی‌' بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفُقُوا مِن‌ أَمْوَ'لِهِمْ تألیف‌ کردم‌، که‌ بصورت‌ کتابی‌ استدلالی‌، در موضوع‌ جهاد و حکومت‌ و قضاوت‌ زنان‌ است‌ و بطور استطرادی‌ در آن‌ بحثی‌ نیز از ولایت‌ فقیه‌ بمیان‌ آمده‌ است‌.
 این‌ نوشته‌ چون‌ بر اساس‌ مطالب‌ فقهیّ اجتهادیّ تحریر شده‌ است‌، و بر طریق‌ اصطلاحات‌ علمی‌ و بحث‌ تامّ و بررسی‌ کامل‌، در جهات‌ تفسیری‌ و روایتی‌ و مسائل‌ عقلی‌ و اجماعی‌ و شهرت‌ و سیره‌ و غیرها تدوین‌ یافته‌، و کاملاً بر سبک‌ و اسلوب‌ کتب‌ استدلالیّه‌ فقهیّه‌ است‌؛ و طبعاً اینگونه‌ کتب‌ علمیّه‌ از فقهاء اسلام‌ تا کنون‌ به‌ زبان‌ عربی‌ بوده‌ است‌ و بالاخصّ باید در مجامع‌ علمی‌ و حوزه‌های‌ علمیّه‌ مورد بحث‌ طلاّب‌ ارجمند قرار گیرد؛ و نیز به‌ جهات‌ دیگری‌، به‌ زبان‌ عربی‌ نوشته‌ شد و به‌ همان‌ صورت‌ با خطّ خود حقیر طبع‌ و منتشر گردید.
 بسیاری‌ از رجال‌ علم‌، از اخوانِ روحانی‌ و أخِلاَّءِ ایمانی‌ اظهار نمودند که‌: چه‌ خوب‌ بود این‌ کتاب‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ نوشته‌ میشد؛ و با حذف‌ اصطلاحات‌ علمی‌ و افزون‌ مقداری‌ دیگر از شواهد تاریخی‌ و اجتماعی‌ در دسترس‌ برادران‌ و خواهران‌ عزیز پارسی‌ زبان‌ قرار میگرفت‌. و بسیاری‌ دیگر نیز تأکید در سرعت‌ بر ترجمه‌ آن‌ بهمان‌ صورت‌ نمودند؛ و ضرورت‌ انتشار آن‌ را برای‌ عموم‌ متذکّر شدند.
و چون‌ این‌ حقیر نه‌ حال‌ و حوصله‌ ترجمه‌ آن‌ را داشتم‌، و نه‌ مجال‌ تحریر آنرا ثانیاً به‌ زبان‌ فارسی‌، و از طرفی‌ نیز نمی‌خواستم‌ مختصر تغییری‌ در مطالب‌ آن‌ داده‌ شود، لهذا ناشر محترم‌ به‌ صلاحدید خود ترجمه‌ کتاب‌ را به‌ یکی‌ از آقایان‌ واگذار نمود که‌ بنا به‌ خواست‌ ایشان‌ از ذکر نامشان‌ خودداری‌ میشود؛ و پس‌ از مدّتی‌ ترجمه‌ آن‌ را ارائه‌ داد. برای‌ تدقیق‌ و بررسی‌ بیشتری‌ در تطبیق‌ ترجمه‌ با متن‌؛ و روان‌تر بودن‌ عباراتی‌ که‌ در بسیاری‌ از جاها بطور تحت‌ اللفظی‌ به‌ پارسی‌ برگردانده‌ شده‌ بود، و کاملاً مفید معنای‌ متن‌ نبود، این‌ ترجمه‌ در چهار نوبت‌ دیگر توسّط‌ چهار نفر از اهل‌ فضل‌ و دانش‌ و امین‌ در نقل‌، مورد نظر و بازبینی‌ قرار گرفت‌؛ و تنقیحات‌ و تصحیحاتی‌ به‌ عمل‌ آمد.
 و در این‌ اوان‌، آخرین‌ بازبینی‌ شده‌ آنرا نزد حقیر آوردند، و با کثرت‌ مشاغل‌و شواغل‌ علمی‌ که‌ از هر سو متراکم‌ بود؛ خداوند منّان‌ توفیق‌ داد که‌ یکبار از ابتداء تا انتهای‌ آنرا مطالعه‌ و پس‌ از مختصر تغییری‌ آن‌ را کامل‌ و آماده‌ برای‌ طبع‌ و مطالعه‌ یافتم‌. از مترجم‌ محترم‌ و نیز از دیگر دوستان‌ اهل‌ فضل‌ و دانش‌ که‌ در کار ترجمه‌ و تصحیح‌ کتاب‌ متحمّل‌ زحمات‌ شدند و از ذکر نام‌ خود خرسند نیستند کمال‌ تشکّر و امتنان‌ حاصل‌ است‌. کمال‌ شکر و سپاس‌ سزاوار خداوند است‌، که‌ چنین‌ توفیقی‌ عنایت‌ فرمود، تا این‌ رساله‌ فرهنگی‌ اسلامی‌ بدین‌ صورت‌ مطلوب‌ در دسترس‌ اهل‌ نظر و مطالعه‌ و دقّت‌ قرار گیرد.
 الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی‌ هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَولاَ أَنْ هَدَانَا اللَهُ.6
 مشهد مقدّس‌ رضوی‌، چهارم‌ رجب‌ 1403 هجریّه‌ قمریّه‌
 سیّد محمّد حسین‌ حسینیّ طهرانی

 بازگشت به فهرست
سبب تالیف این رساله
 بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحیم‌
 
 حمد و سپاس‌ خداوندی‌ را سزاست‌ که‌ ما را از جان‌ واحدی‌ آفرید و از جنس‌ وی‌ همسرش‌ را پدید آورد و از این‌ جفت‌، مردان‌ و زنان‌ بسیاری‌ را در عالم‌ پخش‌ کرد و پراکند7؛ و ما را از ظلمتکده‌ حیوانی‌ بیرون‌ کشیده‌ بسوی‌ انوار الهیّه‌ رهبری‌ فرمود؛ و منازل‌ کمال‌ ما را یکی‌ پس‌ از دیگری‌ به‌ پایان‌ آورده‌ و با ودیعه‌ نهادن‌ صفات‌ الهی‌ و نور احدی‌ ما را به‌ زیور انسانی‌ بیاراست‌؛ فَتَبَارَکَ اللَهُ أَحْسَنُ الْخَـ'لِقِینَ8
سپس‌ ما را به‌ لباس‌ تکلیف‌ شرافت‌ داد و با تکریم‌ و بزرگداشت‌ برتری‌ و فضیلت‌ بخشید که‌ فرمود: و لقد کرمنا بنی آدم و حملنا هم فی البر و الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَی‌' کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْصِیل9. و آنچه‌ را در زمین‌ و آسمان‌ است‌ مسخّر ما گردانید10، و خورشید و ماه‌ دوّار و شب‌ و روز را برای‌ ما بکار گرفت‌11، و همه‌ چیز را در زمین‌ برای‌ ما بیافرید12، و از هر چه‌ خواستیم‌ در اختیار ما نهاد که‌ اگر بخواهیم‌ نعمت‌های‌ الهی‌ را شماره‌ کنیم‌ از عهده‌ بر نخواهیم‌ آمد. بار خدایا تو از هر جهت‌ منزّهی‌ در حالیکه‌ انسان‌ کفرورز و ستم‌پیشه‌ است‌.13
 و درود و سلام‌ بی‌پایان‌ به‌ روان‌ بهترین‌ کسیکه‌ جوامع‌ الکّلِم14‌، و فصل‌ الخِطاب‌15، به‌ او عنایت‌ شد، صاحب‌ شریعت‌ و قوانین‌ محکم‌ الهی‌ و دین‌ استوار. آن‌ کسی‌ که‌ از جانب‌ خداوند نور و کتابی‌ آورد تا مردمی‌ را که‌ در راه‌ رضای‌ او ره‌ سپرند به‌ جایگاه‌ سلامت‌ و سعادت‌ برساند و به‌ اذن‌ او از تاریکیها به‌ روشنائی‌ درآورد و به‌ راه‌ راست‌ و مسیر استوار رهنمون‌ گردد.16 پیامبری‌ که‌ ما را به‌ هر نیکی‌ دعوت‌ کرد و از هر زشتی‌ و منکری‌ باز داشت‌، پاکها و پاکیزه‌ها را بر ما حلال‌ و آلودگیها را بر ما حرام‌ ساخت‌، و قید و زنجیرهای‌ اسارت‌ را از دست‌ و گردن‌ ما برداشت17‌، و با قول‌ حقُّ و کلام‌ راستین‌ خود فرمود: حَلاَلُ مُحَمَّدٍ حَلاَلٌ إِلَی‌' یَوْمَ الْقِیَامَه وَ حَرَامُ مُحَمَّدٍ حَرَامٌ إِلَی‌' یَوْمَ الْقِیَامَه.
 «حلال‌ محمّد تا روز قیامت‌ حلال‌ است‌ و حرام‌ محمّد تا روز قیامت‌ حرام‌»؛ و درود بی‌پایان‌ به‌ روان‌ پاک‌ و معصوم‌ اهل‌ بیت‌ طاهرین‌ وی‌ باد که‌ نگهبانان‌ دین‌ و به‌ دارندگان‌ کتاب‌ و سرپرستان‌ امّت‌ اویند، درود و سلامی‌ که‌ جز تو ای‌ خدای‌ بزرگ‌ کس‌ نتواند آنرا بر شمرد.
 خداوندا ما را از آن‌ کسانی‌ قرار ده‌ که‌ به‌ پیامبرت‌ ایمان‌ آورده‌ و او را یاری‌ کردند و به‌ دنبال‌ نوری‌ که‌ با وی‌ فرستاده‌ شد قدم‌ برداشتند، و ما را از رستگاران‌ قرار ده‌، به‌ حقّ مقام‌ ولایتش‌ و اوصیاء و ذرّیّه‌ طاهرین‌ او که‌ تو شنونده‌ دعائی‌؛ و لعن‌ و نفرین‌ تو بر کسانی‌ باد که‌ در دین‌ تو تغییر و تبدیل‌ کردند و کلمات‌ تو را تحریف‌ نمودند و امامان‌ تو را به‌ مسخره‌ و بی‌ارجی‌ گرفتند؛ و ما را به‌ رأی‌ و فکر و هواهای‌ خود وامگذار؛ بار خدایا و دعای‌ ما را بپذیر.
 باری‌... چون‌ دیدم‌ که‌ فرهنگ‌ آمیخته‌ به‌ کفر مادّی‌ از شرقی‌ و غربی‌ بر شریعت‌ اسلامی‌ حمله‌ور شده‌ و اختلافاتی‌ را که‌ در حقوق‌ اسلامی‌ میان‌ زن‌ و مرد به‌ حسب‌ اقتضای‌ فطرت‌ و غریزه‌ خاصّ هر یک‌ وجود دارد؛ مورد ایراد قرار داده‌اند، و وجود این‌ اختلافات‌ را سبب‌ سلب‌ حقوق‌ طبیعی‌ زنان‌ در جامعه‌ دانسته‌ و موجب‌ بازداشتن‌ آنان‌ از نیل‌ به‌ کمالات‌ انسانی‌ خود و جای‌ گرفتن‌ در کنج‌ خانه‌ و ذلّت‌ و سرافکندگی‌ می‌شمارند. و در مقابل‌ مشاهده‌ کردم‌ که‌ گروهی‌ در پاسخ‌ این‌ اعتراضات‌ اظهار میدارند که‌: ممنوعیّت‌ها و محرومیّت‌هائی‌ که‌ در حقوق‌ زن‌ نسبت‌ به‌ مرد در نظام‌ اسلام‌ وجود دارد امری‌ الهی‌ است‌ و در آن‌ رعایت‌ مصلحت‌ عمومی‌ منظور گردیده‌ است‌ و برای‌ تشکیل‌ و بقای‌ جامعه‌ ایده‌آل‌ و مدینه‌ فاضله‌، وجود یک‌ سلسله‌ محرومیّت‌ها ضروری‌ است‌. و گروهی‌ دیگر، اصلاً منکر اختلاف‌ (در حقوق‌) شده‌، و هر دو جنس‌ (زن‌ و مرد) را در جمیع‌ حقوق‌ فردی‌ و اجتماعی‌ حتّی‌ در مواردی‌ چون‌ جهاد و قضاوت‌ و حکومت‌ مساوی‌ دانسته‌اند.
 این‌ بود که‌ بر آن‌ شدم‌ که‌ در اطراف‌ این‌ مسأله‌ اسلامی‌ به‌ طور خلاصه‌ آنچه‌ را که‌ از کتاب‌ خدا و سنّت‌ پیامبر اکرم‌ و معصومین‌ علیهم‌ السّلام‌ وارد شده‌، به‌ رشته‌ تحریر درآورم‌، و آن‌ را با براهین‌ عقلی‌ و فطری‌ مؤیّد سازم‌ و حقیقت‌ مسأله‌ و نقاط‌ ضعف‌ هر دو جواب‌ فوق‌ را روشن‌ سازم‌. و اینک‌ به‌ یاری‌ و استعانت‌ پروردگار آغاز سخن‌ می‌نمائیم‌ که‌ هیچ‌ نیرو و قدرتی‌ جز از ناحیه‌ خداوند بزرگ‌ و والا وجود ندارد.
 بحث‌ ما به‌ دو مرحله‌ تقسیم‌ میشود:
 اوّل‌: بحث‌ کلّی‌، که‌ در آن‌ فلسفه‌ حقوق‌ زن‌ و مرد بطور عامّ بیان‌ میشود.
 دوّم‌: بحث‌ اختصاصی‌ فقهی‌، که‌ به‌ استناد ادلّه‌ شرعی‌ نسبت‌ به‌ موقعیّت‌ زن‌ در زمینه‌ جهاد و قضاء و حکومت‌ انجام‌ میگیرد.
 بازگشت به فهرست
مرحله اوّل: بحث کلی در فلسفه حقوق زن و مرد به‌طور عامّ(در پنج جهت)
 سخن‌ ما در مرحله‌ نخست‌ مجموعاً در چند جهت‌ میباشد:
 جهت‌ اوّل‌: نظام‌ عالم‌ با تمام‌ کثرات‌ آن‌، نظامی‌ است‌ واحد، پیوسته‌ و بر اساس‌ حقّ
نظام‌ جهان‌ با تمام‌ کثرات‌ آن‌ از مجرّدات‌ و مادّیّات‌ تا عوالم‌ مُلْک‌ و ملکوت‌ و بسائط‌ و مرکّبات‌، نظامی‌ است‌ یگانه‌ بر اساس‌ خالق‌ یکتای‌ آن‌؛ بنای‌ عظیمی‌ است‌ که‌ بر قاعده‌ای‌ استوار و اسلوبی‌ بدیع‌ پی‌ریزی‌ شده‌ که‌ در آن‌ تمام‌ اجزاء با یکدیگر در نهایت‌ وابستگی‌ و ارتباط‌ پیوسته‌اند؛ صُنْعَ اللَهِ الَّذِی‌ أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ.18 آن‌ چنان‌ که‌ نه‌ رخنه‌ای‌ میپذیرد و نه‌ سستی‌ئی‌ مییابد که‌: مَا تَرَی‌' فِی‌ خَلْقِ الرَّحْمَـ'نِ مِن‌ تَفَاوُتٍ فَارْجَعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَی‌' مِن‌ فُطُورٍ.19 نه‌ باطلی‌ بر آن‌ نظام‌ چیره‌ شده‌ و نه‌ بازیچه‌ و بیهوده‌گی‌ در آن‌ مشاهده‌ میگردد. وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءِ وَ الاْرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا بَـ'طِلاً ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا.20 وَمَا خَلَقْنَا السَّمَآءَ وَالاْرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَـاعِبِینَ لَوْ أَردْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْوًا لاَتَّخَذْنَـ'هُ مِنْ لَدُنَّآ إِنْ کُنَّا فَـ'عِلِینَ21 أَفَحَسَبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقَنْـ'کُمْ عَبَثًا وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ.22 آری‌ پروردگار جهان‌، عالم‌ را بر اساس‌ متقن‌ و استوار و به‌ حقّ بنیاد ساخت‌. وَ مَا خَلَقَنَا السَّمَـ'وَ ' تِ وَ الاْرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ.23
 پس‌ بر این‌ منوال‌ همه‌ عوالم‌ و شؤون‌ و موقعیّت‌های‌ آنها و آنچه‌ که‌ از عقول‌ مفارقه‌ و مقارنه‌ و نفوس‌ روحانی‌ انسانی‌ و حیوانی‌ و نباتی‌ و جمادی‌ و غیر آن‌، در آن‌ دیده‌ میشود، حقّ صرف‌ و خالص‌ و واقعیّت‌ خالی‌ از مجاز و صدق‌ بی‌شائبه‌ است‌ که‌ جَلَوات‌ جمال‌ و جلال‌ الهی‌ و نشانگر عزّت‌ و قیمومیّت‌، و مظاهر اسماء و صفات‌ او میباشند. ذَلِکَ بِأَنَّ اللَهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَـ'طِل‌ وَ أَنَّ اللَهُ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ.24
 مگر گفته‌ خداوند حکیم‌ ما را کافی‌ نیست‌ که‌ فرمود: سَنُریهِمْ ءَایَـ'تِنَا فِی‌ الاْفَآقِ وَ فِی‌ أَنْفُسِهِمْ حَتَّی‌ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ و الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ و عَلَی‌ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ أَلاَ أَنَّهُمْ فِی‌ مِرْیَه مِن‌ لِقَآءِ رَبِّهِمْ أَلاَ´ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ.25
 بازگشت به فهرست
 جهت‌ دوّم‌: نظام‌ عالم‌، نظامی‌ است‌ هدایت‌ شده‌ و جهت‌دار
 خداوند متعال‌ عالم‌ آفرینش‌ را پس‌ از خلقت‌، باقی‌ نگذاشته‌ و لحظه‌ای‌ رهایش‌ نساخته‌ است‌، بلکه‌ پس‌ از خلقت‌، عالم‌ را از اوّلین‌ مرتبه‌ قابلیّت‌ و استعداد تا منتها درجه‌ کمال‌ فعلیّت‌ و تمامیّت‌، راهبری‌ می‌نماید؛ البتّه‌ هر موجودی‌ را به‌ اندازه‌ و ظرفیّت‌ وجود متناسب‌ با او. در این‌ سیر تکاملی‌ او را به‌ کلّیّه‌ قوای‌ فطری‌ که‌ در سرشت‌ او به‌ ودیعه‌ نهاده‌ هدایت‌ مینماید و نیازهای‌ طبیعی‌ و ذاتی‌ هر موجودی‌ را بدو عطا میفرماید، و او را بدون‌ هیچگونه‌ رنج‌ و تعب‌ توقّفی‌ در راه‌ رسیدن‌ به‌ سرشت‌ و تحقّق‌ ماهیّت‌ خود روزی‌ میدهد. مگر نمی‌بینی‌ که‌ موسی‌ در پاسخ‌ فرعون‌ چه‌ گفت‌ ـ آنگاه‌ که‌ فرعون‌ از خدای‌ او و برادرش‌‌هارون‌ پرسید: رَبُّنَا الَّذِی‌ أَعْطَی‌' کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ ثُمَّ هَدَی‌.26
 و این‌ جوابی‌ به‌ حقّ کامل‌ و تمام‌ است‌ که‌ در آن‌، معنی‌ لزوم‌ هدایت‌ پس‌ از خلق‌ و ایجاد هر موجودی‌ مندرج‌ است‌، که‌ خداوند ابزار تکامل‌ در اختیارش‌ نهاد و همچنین‌ وسائل‌ هدایت‌ و راه‌یابی‌ را به‌ او تفضّل‌ نمود. و بر این‌ منوال‌ است‌ آیه‌ شریفه‌: سَبَّحِ اسْمَ رَبِّکَ الاْعْل‌ ی‌' * الَّذِی‌ خَلَقَ فَسَوَّی‌ * وَالَّذِی‌ قَدَّرَ فَهَدَی‌.27 پس‌ منزّه‌ است‌ خداوندی‌ که‌ خلقت‌ را در همه‌ چیز به‌ کمال‌ و تمام‌ رسانید و منزّه‌ است‌ خداوندی‌ که‌ فرمان‌ تشریع‌ او با آفرینش‌ و تکوین‌ وی‌ مطابقت‌ دارد. کَانَ النَّاسُ أُمَّه وَ ' حِدَه فَبَعَثَ اللَهُ النَّبِیِّینَ مُّبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَـ'بَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیه‌.28 رُسُلاً مُّبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی‌ اللَهِ حُجَّه بَعْدَ الرُّسُلُ.29 پس‌ منزّه‌ است‌ خداوندی‌ که‌ پیامبران‌ را فرستاد و بهمراه‌ ایشان‌ کتابها و موازین‌ حقّ را، تا انسان‌ از حدّ خود بدر نرود و از مقام‌ خود پا فراتر ننهد. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَـ'تِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَـ'بَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُوُمُ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.30 تا هیچکس‌ نتواند زبان‌ به‌ اعتراض‌ گشاید که‌: رَبَّنَا لَوْ لاَ أَرْسَـ´لْتَ إِلَیْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِـعِ ءَایَـ'تِکَ مِنْ قَبْلِ نَذِلَّوَ نَخْزِی‌.31
 حاصل‌ سخن‌ آنکه‌ دین‌ قویم‌ و استوار آن‌ است‌ که‌ از فطرت‌ انسانی‌ که‌ خداوند در وی‌ به‌ ودیعت‌ نهاده‌ ریشه‌ و پایه‌ بگیرد: و هیچ‌ حکم‌ و قانون‌ الهی‌ اعمّ از کلّی‌ و جزئی‌ نیست‌ مگر آن‌ که‌ در آن‌ مصلحتی‌ کامل‌ وجود دارد بی‌آنکه‌ که‌ کوچک‌ترین‌ تباین‌ و تضادّی‌ میان‌ قوانین‌ تشریعی‌ و سنن‌ و قواعد تکوینی‌ وجود داشته‌ باشد؛ بلکه‌ قوانین‌ تشریعی‌ مؤیّد و پشتیبان‌ نظام‌ تکوین‌ است‌ و موجب‌ حرکت‌ و راهنمائی‌ انسان‌ برای‌ پیمودن‌ و مدارج‌ قوّه‌ و استعداد و بروز و ظهور فعلیّت‌ و کمال‌ غائی‌ اوست‌. فَأقِمْ وَجْهَکَ لِلدّینِ حَنِفًا فِطْرَه اللَهِ الَّتِی‌ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَهِ ذَ ' لِکَ الدِّینَ الْقَیِّمْ وَلَـ'کِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ.32 و به‌ ویژه‌ آئین‌ و شریعت‌ سیّد و سرور ما رسول‌ خاتم‌ محمّد بن‌ عبدالله‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ نور تابان‌ و روح‌ دلها، به‌ کمال‌ رساننده‌ انسانها و پاک‌ کننده‌ و پیراینده‌ جانها و همگام‌ با آیات‌ الهی‌ و بیان‌ کننده‌ آنها و معلّم‌ آموزنده‌ کتاب‌ و حکمت‌ و چراغ‌ درخشانی‌ که‌ مردم‌ را از تیرگی‌‌ها به‌ اذن‌ پروردگارش‌ به‌ نور و روشنی‌ میکشاند. خداوند کریم‌ در قرآن‌ مجید میفرماید إِنَّا أَرْسَلْنـ'کَ شَـ'هِدًا وَ مُّبَشِّرًا وَ نَذِیرًا وَ دَاعِیًا إِلَی‌ اللَهِ بِإذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِیرًا.33
 بازگشت به فهرست
 جهت‌ سوّم‌: در نظام‌ عالم‌ از حقِّ هیچ‌ موجودی‌ ذرّه‌ای‌ فرو گذار نمیشود
 خداوند عزّوجلّ از هیچ‌ صاحب‌ حقّی‌، حقّی‌ را ولو بقدر ذرّه‌ای‌ مسلوب‌ نمیکند؛ بلکه‌ فراوان‌ترین‌ و کاملترین‌ حقوق‌ را برای‌ همگان‌ مقرر میدارد: زیرا که‌ ذات‌ اقدس‌ او عدل‌ است‌ و به‌ عدالت‌ و قسط‌ و رعایت‌ میزان‌ صحیح‌ و عادلانه‌ فرمان‌ میدهد. إِنَّ اللَهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ.34 قُلْ أَمَرَ رَبِّی‌ بِالْقِسْطِ.35 وَ زِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ.36 و نیز خداوند مکرّر در کتاب‌ خویش‌ یادآور میشود که‌: إِنَّ اللَهَ لَیْسَ بِظَلاَّمِ لِّلْعَبِیدِ.37 و نیز در موارد بسیاری‌ خبر میدهد که‌: مَا کَانَ اللَهُ لِیَظْلِمَهُمْ.38 بلکه‌ میگوید: إِنَّ اللَهَ لاَ یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئًا.39 إِنَّ اللَهَ لاَ یَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّه.40 و پیداست‌ که‌ یکی‌ از قوانینِ عدل‌ اینست‌ که‌ به‌ هر ذی‌ حقّی‌، حقّ او بدون‌ افراط‌ و تفریط‌ داده‌ شود. و خداوند سبحان‌ حقّ هر شیئی‌ را که‌ خلق‌ فرموده‌ بر حسب‌ نیاز فطری‌ و احتیاج‌ غریزی‌ او داده‌ است‌. افراط‌ و زیاده‌ روی‌، باری‌ سنگین‌ و وراء تحمّل‌ و بالاتر از حدّ قدرت‌ و طاقت‌ میباشد. وَ لاَ یُکَلِّفُ اللَهُ نَفْسًا إِلاَّ مَا ءَاتَنـ'هَا.41 لاَ یُکَلِّفُ اللَهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا.42 همانطور که‌ تفریط‌ و کاستی‌ نیز ستم‌ و موجب‌ محرومیّت‌ و تعطیل‌ سیر تکاملی‌ است‌ و وَ لاَ یُظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا.43
و چون‌ مخلوقات‌ و از جمله‌ انسان‌ بر نوع‌ و وجهه‌ واحد و یکسان‌ آفریده‌ نشده‌اند، بلکه‌ در نوع‌ انسانی‌ از نظر نیروی‌ جسمانی‌ و قوای‌ مادّی‌ قوی‌ و ضعیف‌ وجود دارد؛ و نیز از نظر صفات‌ روحی‌ و غرایز اخلاقی‌ و تفکّر و احساسات‌ و عواطف‌؛ افراد مختلف‌ و متفاوت‌ دیده‌ میشوند که‌ انسان‌ آمیزه‌ای‌ است‌ از موادّ گوناگون‌ و صفات‌ متعدّده‌ و خداوند وی‌ را به‌ درجات‌ استعداد و مراتب‌ استحقاقی‌ که‌ دارد بر این‌ ترکیب‌ آفریده‌ است‌؛ و از جمله‌ مرد و زن‌ هر یک‌ را به‌ ویژگی‌هائی‌ مجهّز ساخته‌ و برای‌ هر یک‌ از آنها (ذکور و إناث‌) بر حسب‌ ظرفیّت‌ و گنجایش‌ و خصائص‌ وجودی‌ برنامه‌ و تکالیفی‌ مقرّر فرموده‌ است‌؛ و اگر نه‌ چنین‌ بود بجای‌ عدل‌ ستم‌ شده‌ بود و ظلم‌ از ساحت‌ اقدس‌ وی‌ به‌ دور است‌.
 بنابراین‌ اگر در بعضی‌ از امور اجتماعی‌ مثل‌ قضاوت‌ و حکومت‌ و جهاد و اختلاط‌ با مردان‌ و کشف‌ حجاب‌ و نماز جماعت‌ و تشییع‌ جنازه‌ برای‌ زنان‌ در شرع‌ مقدّس‌ اسلام‌ محدودیّت‌هائی‌ وجود دارد، و برداشتن‌ کارهای‌ سنگین‌ و مشقّت‌ بار از دوش‌ بانوان‌، نه‌ از جهت‌ سلب‌ حقّ از آنان‌ است‌، بلکه‌ اعطاء حقّ ایشان‌ است‌ به‌ نحو اتّم‌ و اکمل‌. زیرا خداوند متعال‌ پس‌ از انکه‌ زنان‌ را با انواع‌ غرائز بیافرید و با ویژگی‌های‌ مخصوص‌ شکل‌ داد آنچه‌ را مصحلت‌ و شایسته‌ شأن‌ آنهاست‌ در حقّ آنان‌ مراعات‌ فرمود؛ که‌ همان‌ دور ماندن‌ از جهاد و قضاوت‌ و حکومت‌ و امثال‌ این‌ امور است‌.
 و این‌ «بازداشتن‌»، حقّ اوّلیّه‌ الهی‌ است‌ که‌ خداوند علیم‌ و خبیر به‌ ایشان‌ عطا فرموده‌ است‌؛ نه‌ اینکه‌ حقّ اوّلیّه‌ فطری‌ آنان‌ جهاد و امثال‌ آن‌ باشد و خداوند آنها را از این‌ حقوق‌ محروم‌ ساخته‌ باشد. که‌ خداوند هیچ‌ صاحب‌ حقّی‌ را از حقّ خویش‌ محروم‌ نساخته‌، بلکه‌ به‌ او آنچه‌ را سزاوار تکامل‌ اوست‌ عنایت‌ کرده‌ است‌ و بر حذر باش‌ که‌ آنچه‌ را عین‌ دادن‌ حقّ است‌ سلب‌ حقّ مپنداری‌.
 بازگشت به فهرست
حقوق فطری و اولیّه زن
حقّ اوّلیّه‌ فطری‌ زن‌، خودداری‌ از امور جانکاه‌ و مشقّت‌ بار است‌، نه‌ اینکه‌ حقّ اوّلیّه‌ وی‌ آزادی‌ در انجام‌ این‌ امور میباشد و بعد منع‌ خداوندی‌ برا این‌ حقّ طبیعی‌ عارض‌ شده‌ و جلوی‌ آنرا گرفته‌ باشد.
 حقّ اوّلیّه‌ زن‌، حجاب‌ و پوشانیدن‌ پیکر است‌ از دیدگان‌ شهوی‌ مفسده‌ انگیز، نه‌ اینکه‌ حقّ اوّلیّه‌ وی‌ برهنگی‌ و خودنمائی‌ است‌، خداوند او را از این‌ حقّ محروم‌ ساخته‌ و به‌ حجاب‌ و خانه‌نشینی‌ امر فرموده‌ است‌.
 آری‌ بخدا قسم‌ ملاک‌ها جابجا شده‌ و در شناخت‌ حقایق‌ تحریف‌ پیش‌ امده‌ است‌، نه‌ فقط‌ در مرحله‌ تکلّم‌ و سخن‌ بلکه‌ در ساحت‌ تفکّر؛ تا آنجا که‌ گوئی‌ خودنمائی‌ و جلوه‌گری‌ و برهنگی‌ و بی‌حجابی‌ زن‌ و ورود در جماعات‌ مردان‌ و تصدّی‌ مناصب‌ قضاوت‌ و حکومت‌ و جهاد از جمله‌ حقوق‌ اوّلیّه‌ زن‌ است‌ و شارع‌ از وی‌ سلب‌ کرده‌ است‌.
 و اینگونه‌ تحریف‌ها بندگی‌ و ذلّت‌ حقیقی‌ فکری‌ است‌ و عبارت‌ از برداشتن‌ حقایق‌ و معانی‌ از جای‌ اصلی‌ خود و در غیر جای‌ خود نهادن‌ آنها میباشد. و این‌ از بزرگترین‌ مصائبی‌ است‌ که‌ از ناحیه‌ کفر خانمان‌ برانداز مادّی‌ بر ما وارد شده‌ است‌؛ زیرا که‌ بدین‌ ترتیب‌ نه‌ تنها دیدگان‌ ما را از ملاحظه‌ ظواهر امور بازداشته‌ است‌ بلکه‌ اساساً مانع‌ دریافت‌ حقایق‌ امور و واقعیّات‌ برای‌ ما گردیده‌ است‌. و این‌ مطلب‌ نظائر و شواهد بسیاری‌ در معارف‌ و آداب‌ ما دارد که‌ کفر خانمان‌ سوز مادّی‌ لغات‌ را از معانی‌ واقعی‌ خود منحرف‌ و تهی‌ ساخته‌ و معانی‌ مختلف‌ را از جایگاه‌ اصلی‌ خود بدر برده‌ است‌، و بدین‌ ترتیب‌ شدیدترین‌ ضربات‌ را بر پیکر جامعه‌ و فرهنگ‌ ما فرود آورده‌ است‌. از خداوند تعالی‌ مسألت‌ داریم‌ که‌ پس‌ از آنکه‌ چشم‌ ظاهر ما را به‌ نعمت‌ بینائی‌ و دیدن‌ گشود، ما را در کوری‌ باقی‌ نگذارد؛ و پس‌ از اینکه‌ چشم‌ بصیرت‌ ما را به‌ ادراک‌ حقیقت‌ منوّر ساخت‌ دیگر ما را در جهالت‌ و کوردلی‌ رها نساخته‌ و به‌ آراء منحطّ و ناچیز و افکار هلاکت‌بار خود وا مگذارد که‌ به‌ وبال‌ اعمال‌ خود گرفتار آئیم‌ و به‌ سرانجامی‌ خسران‌بار دچار شویم‌.44 و ما را از زمره‌ کسانی‌ قرار ندهد که‌ قلبشان‌ از ذکر خداوند در غفلت‌ است‌ و دنباله‌ روی‌ هوی‌' نموده‌ و تجاوزکارانند. 45
 بازگشت به فهرست
 جهت‌ چهارم‌: اختلاف‌ قوای‌ ظاهری‌ و باطنی‌ زن‌ و مرد
 یکی‌ از بدیهیّات‌، اختلاف‌ بین‌ وجود مرد و زن‌ از جهات‌ متعدّد ظاهری‌ و باطنی‌، جسمی‌ و روحی‌، خَلق‌ و خُلقی‌ و فکری‌ و عاطفی‌ است‌.
 بر همین‌ اساس‌ است‌ که‌ خداوند سبحانه‌ و تعالی‌ از گنجینه‌ رحمت‌ و دریای‌ بیکران‌ فیوضات‌ اسماء و صفات‌ خود به‌ مرد و زن‌ آنچه‌ را که‌ با شأن‌ و ساختمان‌ و سرشت‌ هر یک‌ از آنها متناسب‌ است‌ عنایت‌ فرمود. وَ إِن‌ مِن‌ شَیْءٍ إِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ و وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ46 مرد دارای‌ صلابت‌ و شدّت‌ و استواری‌ قدم‌ در رتق‌ و فتق‌ امور، باز و ارکان‌ قوی‌، مزاج‌ نیرومند، قدرت‌ تعقّل‌ و تفکّر قوی‌ و احساسات‌ متناسب‌ با آن‌ است‌؛ و زن‌ با بنیان‌ ظریف‌ و ارکان‌ لطیف‌ و احساسات‌ تند و عاطفه‌ای‌ قوی‌ و تفکّری‌ متناسب‌ با آن‌، درست‌ در نقطه‌ مقابل‌ مرد قرار دارد.
 و خداوند سبحان‌ در هر یک‌ از این‌ دو جنس‌ مخالف‌ آنچه‌ را که‌ برای‌ پیمودن‌ راه‌ کمال‌ حقیقی‌ و به‌ ثمر رساندن‌ و فعلیّت‌ درآوردن‌ همه‌ قابلیّت‌های‌ وجودی‌ او بهتر است‌ و راه‌ را نزدیکتر میکند، به‌ ودیعت‌ نهاده‌ است‌ تا اینکه‌ بتوانند درخت‌ وجود خویش‌ را بارور سازند و از میوه‌ زندگی‌ خود بدون‌ توقّف‌ و کاستی‌ بهره‌ گیرند.
 و تو ای‌ عاقل‌! اگر در ویژگیهائی‌ که‌ خداوند در هر یک‌ از دو جنس‌ زن‌ و مرد به‌ ودیعت‌ نهاده‌، و آنچه‌ که‌ در نظام‌ خلقت‌ از آنان‌ انتظار میرود نیک‌ بیندیشی‌، می‌بینی‌ که‌ زن‌ دارای‌ ظرفیّتی‌ وسیع‌ است‌ برای‌ تحمّل‌ رنجهای‌ بارداری‌ و پذیرش‌ نطفه‌ که‌ بزرگترین‌ تجلیّات‌ الهی‌ است‌ در رحم‌ خود که‌ از دقیقترین‌ اعضاء داخلی‌ بدن‌ اوست‌، و نیز برای‌ زائیدن‌ و شیردادن‌ و پرورش‌ نوزاد طاقتی‌ فراوان‌ دارد، و مشکلات‌ حاصله‌ را به‌ آسانی‌ پذیراست‌؛ و برای‌ انجام‌ این‌ وظائف‌ به‌ محبّت‌ شدید و عاطفه‌ قوی‌ و احساس‌ لطیف‌ و ذوق‌ سرشار محتاج‌ است‌ تا بتواند این‌ مشکلات‌ را تحمّل‌ کند و ترتیب‌ انجام‌ این‌ امور را به‌ دقیق‌ترین‌ وجه‌ بدهد و این‌ بار را به‌ بهترین‌ شکل‌ به‌ منزل‌ برساند؛ و همچنین‌ نیازمند آرامش‌ خاطر و فراغت‌ بال‌ از کسب‌ نفقه‌ و معاش‌ میباشد. به‌ خلاف‌ مرد که‌ از همه‌ این‌ امور فارغ‌ است‌، و نظام‌ خلقت‌ در این‌ سلسله‌ طویل‌ جز سپردن‌ نطفه‌ به‌ مادر که‌ هیچگونه‌ رنج‌ و تعبی‌ را برای‌ او در پی‌ ندارد، از بقیّه‌ امور او را بر کنار داشته‌ است‌؛ پس‌ ناگزیر سهم‌ مرد کار و کوشش‌ در تحصیل‌ معاش‌ و تهیّه‌ مسکن‌ و لباس‌ و خوراک‌ و نگهداری‌ خانه‌ از آفات‌ و حوادث‌ خارجی‌ و تشکیل‌ کانون‌ خانواده‌ به‌ بهترین‌ و کامل‌ترین‌ صورت‌ میباشد. و نیز فراهم‌ کردن‌ ضروریّت‌های‌ زندگی‌ و رفع‌ مشکلات‌ و موانع‌ و جهاد و مبارزه‌ برای‌ دفعا از موجودیّت‌ خانه‌ و اجتماعی‌ که‌ در آن‌ زندگی‌ میکند به‌ عهده‌ مرد است‌. و باید برای‌ حلّ و فسخ‌ گرفتاریها، داد و ستدها، و از بین‌ بردن‌ موانع‌ و ناهمواری‌ها تمام‌ قوای‌ جسمی‌ و عقلی‌ و فکری‌ خود را به‌ کار بندد پس‌ خداوند سبحانه‌ و تقدّس‌ به‌ او نیروی‌ جسمانی‌ زیاد و استخوان‌بندی‌ ستبر و قدرت‌ عمل‌ بدون‌ انفعال‌ و وازدگی‌ و نیرو تفکّر قویّ برتر از احساس‌، و روحیّه‌ خشن‌ کار و تلاش‌ و صلابت‌ بسیار، بر حسب‌ وظیفه‌ و استحقاق‌ و موقعیّت‌ کاری‌، داده‌ است‌. و این‌ سهم‌ بندی‌ صحیح‌ و تقسیم‌ بندی‌ سلیم‌ و عادلانه‌ است‌. خداوند میفرماید:
 إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَـ'هُ بِقَدَرٍ.47 وَ کَانَ أَمْرُ اللَهِ قَدَرًا مَقْدُورًا. 48 وَ کُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ.49 و این‌ همان‌ حقّی‌ است‌ که‌ خداوند سبحان‌ ذات‌ اقدسش‌ را بدان‌ توصیف‌ فرمود بگفته‌اش‌: بِأَنَّ اللَهَ هُوَ الْحَقُّ.50 و این‌ همان‌ حکمتی‌ است‌ که‌ اقتضا میکند هر شیئی‌ در جای‌ شایسته‌ خود قرار گیرد، و بهر صاحب‌ حقّی‌، حقّش‌ داده‌ شود؛ و خداوند سبحان‌ در آیات‌ بسیاری‌ ذات‌ اقدس‌ خود را به‌ علم‌ و حکمت‌، وصف‌ فرموده‌ است‌. این‌ از یکسو، و از سوی‌ دیگر، بین‌ مرد و زن‌ جاذبه‌ بسیار نیرومند فعّال‌ و مغناطیسی‌ وجود دارد که‌ هر یک‌ دیگری‌ را سخت‌ بخود میخواند و هیچ‌ مانعی‌ را در این‌ راه‌ نمیپذیرد؛ و اگر کشش‌ طبیعی‌ بخود واگذاشته‌ و رها شود ارکان‌ امر ازدواج‌ متزلزل‌ شده‌ و امر تولید مثل‌ و حفظ‌ نوع‌ تعطیل‌ میشود. آرامش‌ خانوادگی‌ از میان‌ رفته‌ و حرث‌ نابود میگردد، و حال‌ آنکه‌ خداوند فساد را دوست‌ ندارد، وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَهُ لاَ یُحِبُّ الْفَسَادَ.51
 از اینرو خداوند سبحان‌ مقدار این‌ جذب‌ و کشش‌ را معیّن‌ و مهار نموده‌، و آنرا در چهارچوب‌ ازدواج‌ و تشکیل‌ خانواده‌ و عفّت‌ و خویشتن‌داری‌ و پوشیدن‌ چشم‌ از نامحرم‌ و حجاب‌ و پوشش‌ زن‌ و عدم‌ خودنمائی‌ و جلوه‌گری‌ و تحریکات‌ مَفسده‌انگیز در سخن‌ گفتن‌ و قرارِ در خانه‌، محدود ساخته‌ است‌.
 بازگشت به فهرست
 دفع‌ این‌ اشکال که ضعف زنان ناشی از محرومیت‌هایی است که به آنها اعمال شده است.‌
 و اینکه‌ بعضی‌ بی‌خبران‌ از روی‌ جهالت‌ و نادانی‌ میگویند که‌: «نگهداشتن‌ زنها در خانه‌، و پوشانیدن‌ آنها به‌ حجاب‌ و عدم‌ اشتراک‌ و همدوشی‌ آنان‌ با مردان‌ در میدان‌های‌ نبرد و دیگر کارهای‌ سخت‌ و خطیر است‌ که‌ ضعف‌ در قوای‌ جسمی‌ و فکری‌ زنان‌ و عهده‌داری‌ امور کودک‌ را برای‌ آنها به‌ میراث‌ گذارده‌ است‌، و این‌ ضعف‌ و کمبود نسبی‌ در زنان‌ ناشی‌ از این‌ محرومیت‌های‌ اجتماعی‌ و امری‌ اکتسابی‌ است‌ نه‌ یک‌ ویژگی‌ غریزی‌ و سرشتی‌ در زنان‌. و در واقع‌ ضعف‌ و کمبود معلول‌ آن‌ محرومیتهای‌ اجتماعی‌ و حقوقی‌ است‌، نه‌ علّت‌ آن‌.» سخن‌ درستی‌ نیست‌، و این‌ اشکال‌ به‌ سه‌ دلیل‌ باطل‌ میشود:
 اوّلاً ـ آنچه‌ از ضعف‌ قوای‌ جسمانی‌ و کمبود نسبت‌ به‌ مردان‌، در زنان‌ مشاهده‌ میشود اختصاص‌ به‌ جوامعی‌ که‌ زنها با حجاب‌ و خانه‌نشین‌ و دور از کارهای‌ اجتماعی‌ مردانه‌ هستند ندارد؛ بلکه‌ مشترک‌ بین‌ آنها و سایر زنان‌ (که‌ در جوامع‌ دیگر همردیف‌ و همکار مردان‌ و کارهای‌ مردانه‌ هستند) میباشد؛ با توجّه‌ باینکه‌ همه‌ زنها (در همه‌ شهرها و روستاها) بدون‌ تفاوت‌ بین‌ شهری‌ و روستائی‌، هر ماه‌ دچار حیض‌ و عادت‌ ماهیانه‌ هستند.
 و ثانیاً ـ اختلاف‌ قوا بین‌ مذکّر و مؤنّث‌ تنها در نوع‌ انسان‌ نیست‌، بلکه‌ همه‌ اقسام‌ و انواع‌ حیوانات‌ را اعمّ از صحرائی‌ و دریائی‌ و پرندگان‌ در بر میگیرد؛ و چنین‌ تفاوتی‌ در تمام‌ انواع‌ حیوانات‌ از نر و ماده‌ به‌ روشنی‌ مشهود است‌،‌ای این‌ اختلاف‌ در سایر انواع‌ جانوران‌ نیز مربوط‌ به‌ حجاب‌ است‌؟
 و اگر گفته‌ شود که‌ در حیوانات‌ مادّه‌ نیز یک‌ نوع‌ حجاب‌ از طرف‌ جنس‌ نر وجود داردکه‌ موجب‌ ضعف‌ او شده‌ است‌، میگوئیم‌ که‌: بنابراین‌ حجاب‌ امری‌ لازم‌ و ضروری‌ است‌ که‌ عالم‌ تکوین‌ به‌ آن‌ اقرار دارد و هیچ‌ حیوانی‌ از آن‌ مستثنی‌ نیست‌؛ پس‌ چرا ما انسان‌ را از این‌ قاعده‌ عمومی‌ کنار بگذاریم‌ و درباره‌ او حکم‌ به‌ برهنگی‌ و بی‌حجابی‌ بنمائیم‌. و اگر این‌ سستی‌ و ضعف‌ منوط‌ به‌ حجاب‌ نباشد، بنابراین‌ در اصالت‌ تفاوت‌ داشتنِ مذکّر و مؤنّث‌ بین‌ حیوانات‌ و انسان‌ فرقی‌ نیست‌.
 ثالثاً ـ این‌ تفاوت‌، ناموس‌ و قانون‌ کلّی‌ آفرینش‌ است‌ که‌ در همه‌ اعضاء جهانِ مادّه‌ اعمّ از جمادات‌ و غیر آن‌ ساری‌ و جاری‌ میباشد؛ زیرا که‌ قوّه‌ فعلیّه‌ و اثربخشی‌ ـ در عالم‌ مادّه‌ ـ همواره‌ از قوّه‌ انفعالیّه‌ و اثر پذیری‌ نیرومندتر است‌؛ و در علم‌ فیزیک‌ نیز به‌ اثبات‌ رسیده‌ است‌ که‌ مقدار نیروی‌ پروتون‌ متمرکز در مرکز اتم‌ که‌ حاصل‌ قوّه‌ فعلیّه‌ مثبت‌ است‌ به‌ تنهائی‌ برابر با جمیع‌ قوای‌ الکترونی‌ که‌ بدور آن‌ می‌چرخد و حامل‌ قوّه‌ انفعالیّه‌ منفی‌ است‌، میباشد.
 بازگشت به فهرست
 جهت‌ پنجم‌: تفکیک اعتبارهای طبیعی، اجتماعی و سلوکی در زن و مرد
 هنگامیکه‌ بر مرد و زن‌ از نظر اشتراک‌ در زندگی‌ خانوادگی‌ در مدینه‌ فاضله‌ انسانی‌ بنگریم‌، می‌بینم‌ که‌ برای‌ هر یک‌ از آنها سهمی‌ مساویِ دیگری‌ از نظر نقش‌ تنظیم‌ و اشتراک‌ در امور زندگی‌ و امور اجتماعی‌ قرار داده‌ شده‌ است‌.
 و اگر هر یک‌ از مرد و زن‌ را مجرّد از دیگری‌ و به‌ تنهائی‌ و از دید مواهب‌ طبیعی‌ الهی‌ داده‌ شده‌ به‌ هریک‌ به‌ دیگری‌ مقایسه‌ کنیم‌ در می‌یابیم‌ مردان‌ از جهت‌ بنیه‌ بدنی‌ و قوای‌ عالیه‌ عقلانی‌ و وسعت‌ فکر و قدرت‌ تدبیر بر زنان‌ برتری‌ دارند که‌ الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی‌ النِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ اللَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی‌ بَعضٍ.52 وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی‌ عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَه.53
 ولی‌ اگر هر یک‌ را از نظر سلوک‌ و حرکت‌ خاصّ تکاملی‌ بسوی‌ خداوند و لقاء او، و سیر مدارج‌ و مراتب‌ کمال‌ غائی‌ انسانی‌ و درجات‌ نزدیکی‌ و قرب‌ خداوندی‌ در نظر بگیریم‌، راه‌ روشن‌ و طریق‌ واضح‌ است‌، که‌ هیچیک‌ را مانع‌ و دافعی‌ (در مقابل‌ این‌ سیر تکاملی‌) نیست‌؛ بلکه‌ هر یک‌ میتوانند دامن‌ همّت‌ بکمر زده‌ و از ظاهر به‌ باطن‌ و از عالم‌ اعتبار به‌ عالم‌ حقیقت‌ و از جهل‌ و خیال‌ به‌ اندیشه‌ و تفکّر سالم‌ و صحیح‌ و از دنیا به‌ عُلیا و از غیر خدا بسوی‌ توجّه‌ کامل‌ بخدا و نزول‌ در حرم‌ قدس‌ و حریم‌ عزّت‌ او حرکت‌ کنند، تا در جایگاه‌ صدق‌ و حقُّ، نزد آن‌ سلطان‌ مقتدر و صاحب‌ اختیار عزیز قرار گیرند. فِی‌ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ.54 بنگر که‌ خداوند تبارک‌ و تعالی‌ چگونه‌ هر دوی‌ آنها (مرد و زن‌) را در مقابل‌ آمرزش‌ و غفران‌ و اجر عظیم‌ خود در یک‌ درجه‌ واحد و برابر قرار داده‌ است‌: «إِنَّ المُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَـ'تِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤمِنَـ'تِ وَالْقَـ'نِتِینَ وَ الْقَانِتَـ'تِ وَ الصَّـ'دِقینَ وَ الصَّـ'دِقَـ'تِ وَ الْصَّـ'بِرِینَ وَ الصَّـ'بِرَ'تِ وَ الخَـ'شِعِینَ وَالْخَـ'شِعَـ'تِ وَالْمُتَصَدِّقَـ'تِ وَالصَّـ'نءِمِینَ وَالصَّـ'نءِمَـ'تِوَالْحَـ'فِظِینَ فِرُوجَهُمْ وَ الْحَـ'فِظَـ'تِ وَ الذّ ' کِرِینَ اللَهَ کَثِیرًا وَ الذَّ ' کِرَ ' تِ أَعَدَّ اللَهُ لَهُمْ مَغْفِرَه وَ أَجْرًا عَظِیمًا.55
 و از کاملترین‌ آیات‌ در این‌ معنی‌، گفته‌ خداوند متعال‌ است‌ که‌: وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّـ'لِحَـ'تِ مِن‌ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُلَـ'نءِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّه وَ لاَ یَظْلَمُونَ نَفِیرًا. 56
و از آیه‌ فوق‌ کاملتر این‌ آیه‌ است‌: وَ مَنْ عَمِلَ صَـ'لِحًا مِن‌ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَـ'نءِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّه یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ.57 و صریحتر از آن‌ و کاملتر در معنی‌، قول‌ خداوند تبارک‌ و تعالی‌ است‌: مَنْ عَمِلَ صَـ'لِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیـ'وه طَیِّبَه وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ.58 که‌ در این‌ آیه‌ خداوند سبحان‌ حیات‌ طیّبه‌ و پاداش‌ بهتر و برتر از آنچه‌ را که‌ استحقاق‌ است‌، وعده‌ فرموده‌ است‌. و اینها مطالبی‌ بود که‌ میخواستیم‌ در مرحله‌ اوّل‌ بحث‌ بیان‌ کنیم‌.
 بازگشت به فهرست
دنباله متن
پاورقی‌ها
1 آیه‌ 14، از سوره‌ 23: مؤمنون‌: پس‌ بلند مرتبه‌ و مقدّس‌ است‌ خداوند که‌ از میان‌ همه‌ آفرینندگان‌، او فقط‌ مورد پسند و اختیار است‌.
2 حدیث‌ نبوی‌ است‌ که‌: هیچ‌ پیغمبری‌ هیچگاه‌ بقدری‌ که‌ من‌ مورد آزار و اذیّت‌ واقع‌ شدم‌؛ مورد آزار و اذیّت‌ واقع‌ نشده‌ است‌.
3 آیه‌ 108، از سوره‌ 21: الانبیآء: و ما فرو نفرستادیم‌ تو را مگر بجهت‌ رحمت‌ برای‌ تمام‌ جهانیان‌
4 آیه‌ 1، از سوره‌ 20: طه‌: ای‌ پیغمبر ما قرآن‌ را بر تو فرو نفرستادیم‌ تا اینکه‌ برای‌ هدایت‌ مردم‌ خود را به‌ رنج‌ و تعب‌ بیفکنی‌؟
5 اقتباس‌ است‌ از فرمایش‌ أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السّلام‌ که‌ در وصف‌ رسول‌ أکرم‌ صلّی‌الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ در خطبه‌ 106 فرموده‌اند: ُطَبیِبٌ دَوَّارٌ بِطبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَی‌ مَوَاسِمَه : پیغمبر أکرم‌ طبیبی‌ است‌ که‌ در علم‌ خود استادِ ماهر و حاذقِ ذی‌ بصیرتی‌ است‌ که‌ برای‌ برانداختن‌ زخمها و نابود کردن‌ مادّه‌ فساد، مِیل‌هایِ برکَننده‌ زخم‌ را خوب‌ داغ‌ میکند و بر موضع‌ می‌نهد و سپس‌ بر روی‌ آن‌ بهترین‌ مرهم‌ها را میگذارد و محکم‌ میکند.
6 آیه‌ 43، از سوره‌ 7: الاعراف‌: سپاس‌ اختصاص‌ به‌ خداوند دارد که‌ او ما را بدینجا رهبری‌ کرد؛ و اگر رهبری‌ او نبود، هرگز ما نمی‌توانستیم‌ بدینجا راه‌ یابیم‌.
7 اقتباس‌ از آیه‌ 1، از سوره‌ 4: النّسآء: یَـ'أَیـُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی‌ خَلَقَکُمْ مِن‌ نَّفسٍ وَ'حِدَه وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیرًا وَ نِسَآءً.
8 آیه‌ 14، از سوره‌ 23: المؤمنون‌: «پس‌ براستی‌ که‌ خداوند بهترین‌ خلق‌ کنندگان‌ است‌.
9 آیه‌ 70، از سوره‌ 17: الاءسرآء: «همان‌ بنی‌ آدم‌ را گرامی‌ داشتیم‌ و بر خشکی‌ و دریا حمل‌ نمودیم‌ و روزی‌های‌ پاک‌ و گوارا را در اختیارشان‌ نهادیم‌ و بر بسیاری‌ از آفریدگان‌ خود برتری‌ بخشودیم‌.
10 اقتباس‌ از آیه‌ 20، از سوره‌ 31: لقمان‌: أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی‌ السَّمَـ'وَ'تِ وَ مَا فِی‌ الاْرْضِ. و از آیه‌ 13، از سوره‌ 45: الجاثیّه‌: سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی‌ السَّمَـ'وَ'تِ وَالاْرْضِ جَمِیعًا مِنْهُوَ
11 اقتباس‌ از آیه‌ 33، از سوره‌ 14: إبراهیم‌: وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دائِبَیْنَ وَ سَخَّرَ لَکُمْ الْـَّیْلَ وَ النَّهَارِ.
12 اقتباس‌ از آیه‌ 29، از سوره‌ 2: البقره‌: هُوَ الَّذِی‌ خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی‌ الاْرْضِ جَمِیعًا.
13 اقتباس‌ از آیه‌ 34، از سوره‌ 14: إبراهیم‌: وَ ءَاتِیکُمْ مِن‌ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إنْ تَعُدُّوا نِعْمَه اللَهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللَهَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ.
14 جوامع‌ الکلم‌: عبارات‌ جامع‌ و ترکیبهای‌ کوتاه‌ حاوی‌ کاملترین‌ معانی‌ حکمت‌ها در اوج‌ فصاعت‌ و بلاغت‌. (مترجم‌)
15 فصل‌ الخطاب‌: کلام‌ متقن‌ و محکمی‌ را گویند که‌ هیچگونه‌ شکّ و تردیدی‌ در آن‌ راه‌ ندارد. (مترجم‌)
16 اقتباس‌ از آیه‌ 15 و 16، از سوره‌ 5: المائده‌: قَدْ جَآءَکُم‌ مِنَ اللَهِ نُورٌ وَ کِتَـ'بٌ مُّبِینٌ یَهْدِی‌ بِهِ اللَهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضَوَ'نَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ.
17 اقتباس‌ از ایه‌ 156، از سوره‌ 7: الاعراف‌: الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الاْمّـِیَّ الَّذِی‌ یَجِدُونَهُ و مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی‌ التَّوْرَیـ'ه وَ الاْءِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَـ'هُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَـ'تِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمْ الْخَبَـ'نءِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَُمْ وَ الاْغْلَـ'لَ الَّتِی‌ کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ ءَامَنُو بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی‌´ أُنْزِلَ مَعَهُ و أُولَـ'´نءِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
18 آیه‌ 88، از سوره‌ 37: النّمل‌. «آفرینش‌ خدائی‌ که‌ تمام‌ آفریده‌های‌ او سخت‌ استوار است‌.
19 آیه‌ 3، از سوره‌ 67: المُلک‌. «در آفرینش‌ خداوند رحمان‌ هیچ‌ کمی‌ و بیشی‌ (و دوگانگی‌) نخواهی‌ یافت‌ پس‌ نیک‌ به‌ اطراف‌ خود بنگر‌ای اثری‌ از نقص‌ و کاستی‌ مشاهده‌ میکنی‌.
20 آیه‌ 27، از سوره‌ 38: ص‌. «و ما آسمان‌ و زمین‌ و آنچه‌ را بین‌ آنهاست‌ به‌ باطل‌ نیافریدیم‌ و این‌ گمان‌ مردمان‌ کافر است‌.
21 آیه‌ 16 و 17، از سوره‌ 21: الانبیآء. «و ما آسمان‌ و زمین‌ و آنچه‌ را در بین‌ آنها است‌ به‌ عبث‌ و بیهوده‌ و از روی‌ بازیچه‌ خلق‌ نکردیم‌، که‌ اگر می‌خواستیم‌ کار عبث‌ و بیهوده‌ انجام‌ دهیم‌ این‌ عمل‌ را از جانب‌ خود شروع‌ میکردیم‌.
22 آیه‌ 115، از سوره‌ 23: المومنون‌. «آیا فکر میکنید که‌ ما شما را بیهوده‌ آفریدیم‌ و شما بسوی‌ ما باز نخواهید گشت‌؟
23 آیه‌ 85، از سوره‌ 15: الحجر. «و ما آسمانها و زمین‌ را و آنچه‌ در آنها است‌ جز بر حقّ نیافریدیم‌.
24 آیه‌ 30، از سوره‌ 31: لقمان‌. «این‌ از آنجاست‌ که‌ خداوند حقّ است‌ و جز او هر معبودی‌ باطل‌ است‌ و همانا خداوند هم‌ او برتر و بزرگ‌ است‌.
25 آیه‌ 53 و 54، از سوره‌ 41: فصّلت‌. «به‌ زودی‌ نشانه‌ها و عظمت‌ خویش‌ را در کرانه‌های‌ گیتی‌ و در وجود خودشان‌ به‌ ایشان‌ می‌نمایانیم‌ تا خود بدانند که‌ او (خداوند) حقّ است‌ و‌ای کافی‌ نیست‌ که‌ پروردگارت‌ بر همه‌ چیز شاهد است‌؟ بدانید که‌ آنها بدیدار پروردگارشان‌ شکّ دارند، و همان‌ او بر همه‌ چیز احاطه‌ دارد.
26 آیه‌ 50، از سوره‌ 20: طه‌. «پروردگار ما کسی‌ است‌ که‌ هر چیز را خلقت‌ خاصّ خود بخشیده‌ آنگاه‌ به‌ راه‌ کمالش‌ هدایت‌ فرمود.
27 آیه‌ 1 و 2 و 3، از سوره‌ 87: الاعلی‌. «منزّه‌ بدان‌ و تسبیح‌ گوی‌ خداوند بلند مرتبه‌ای‌ را که‌ خلق‌ کرد و آراست‌ و اندازه‌ گرفت‌ و راهبری‌ و هدایت‌ فرمود.
28 آیه‌ 213، از سوره‌ 2: البقره‌. «همگی‌ مردم‌ ملّت‌ واحدی‌ بودند پس‌ خداوند پیامبران‌ را بشارت‌ دهنده‌ (به‌ بهشت‌ و رحمت‌ ابدی‌) و ترساننده‌ (از دوزخ‌ و عذاب‌ جاوید) فرستاد و بهمراه‌ آنها کتاب‌ حقّی‌ فرستاد تا میان‌ مردم‌ در موارد اختلاف‌ حکم‌ کنند
29 آیه‌ 165، از سوره‌ 4: النّسآء. «پیامبرانی‌ بشارت‌ دهنده‌ و ترساننده‌ تا پس‌ از این‌ پیامبران‌، مردم‌ را بر خدا حجّتی‌ نباشد
30 آیه‌ 25، از سوره‌ 57: الحدید. «همانا أنبیاء را با دلایل‌ و نشانه‌های‌ روشن‌ فرستادیم‌ و همراه‌ ایشان‌ کتاب‌ و میزان‌ نازل‌ کردیم‌ تا مردم‌ را بر طریق‌ عدل‌ استوار دارند.
31 آیه‌ 134، از سوره‌ 20: طه‌. «خداوندا چرا برای‌ ما پیغمبری‌ نفرستادی‌ که‌ پیش‌ از آنکه‌ به‌ ذلّت‌ و کژی‌ و عذاب‌ گرفتار آئیم‌ آیات‌ ترا پیروی‌ کنیم‌.
32 آیه‌ 30، از سوره‌ 30: روم‌. «پس‌ با همه‌ قوای‌ خود به‌ سوی‌ دین‌ حقّ روی‌ آور، همان‌ دینی‌ که‌ بر پایه‌ فطرتی‌ است‌ که‌ خداوند مردم‌ را بدان‌ فطرت‌ سرشت‌، قانون‌ خلقت‌ خدائی‌ هرگز تغییر نپذیرد، و این‌ است‌ دین‌ استوار و نگبهان‌ و نگاهدار ولی‌ اکثر مردم‌ آگاهی‌ ندارند
33 آیه‌ 45 و 46، از سوره‌ 33: الاحزاب‌. «ای‌ پیامبر ما تو را شاهد بر مردم‌ و وعده‌ دهنده‌ بر بهشت‌ و بیم‌ دهنده‌ از عذاب‌ و دعوت‌ کننده‌ بشر به‌ رضوان‌ الهی‌ و چراغ‌ روشن‌ کننده‌ راه‌ قرار دادیم‌.»
34 آیه‌ 90، از سوره‌ 16: النّحل‌. «همانا خداوند به‌ عدل‌ امر میکند.»
35 آیه‌ 29، از سوره‌ 7: الاعراف‌. «بگو پروردگارم‌ مرا امر به‌ عدل‌ فرمود.»
36 آیه‌ 35، از سوره‌ 17: الاءسرآء. «در سنجش‌های‌ خود همیشه‌ عدل‌ را مراعات‌ کنید.
37 آیه‌ 182، از سوره‌ 3: ءَال‌ عِمران‌. و آیه‌ 51، از سوره‌ 8: الانفال‌. و آیه‌ 10، از سوره‌ 22: حج‌. «خداوند به‌ بندگان‌ ستم‌ روا نمیدارد.»
38 آیه‌ 70، از سوره‌ 9: التّوبه‌. و آیه‌ 40، از سوره‌ 29: العنکبوت‌. و آیه‌ 9، از سوره‌ 30: الرّوم‌. «خداوند شیوه‌ ستمگری‌ بر بندگان‌ نداشته‌ و ندارد.»
39 آیه‌ 44، از سوره‌ 10: یونس‌. «خداوند به‌ بندگان‌ به‌ هیچ‌ مقدار ستم‌ روا نمیدارد.
40 آیه‌ 40، از سوره‌ 4: النّسآء. «و خداوند ذرّه‌ای‌ ظلم‌ نمیکند.»
41 آیه‌ 7، از سوره‌ 65: الطّلاق‌. «و خداوند هیچکس‌ را جز بقدر توانی‌ که‌ به‌ او عطا فرموده‌ تکلیف‌ نمیکند.»
42 آیه‌ 286، از سوره‌ 2: البقره‌. و بلکه‌ «خداوند جز بقدر ظرفیّت‌ و استطاعت‌ افراد تکلیف‌ نمی‌نماید.»
43 آیه‌ 49، از سوره‌ 18: الکهف‌. «و پروردگارت‌ به‌ هیچکس‌ ستم‌ نمی‌نماید.»
44 اقتباس‌ از آیه‌ 9، از سوره‌ 65: الطّلاق‌. فَذَاقَتْ وَبَالَ أَمْرِهَا وَ کَانَ عَـ'قِبَه أَمْرِهَا خُسْرًا.
45 اقتباس‌ از آیه‌ 28، از سوره‌ 18: الکهف‌. وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَ کَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا.
46 آیه‌ 21، از سوره‌ 15: الحجر. «هیچ‌ شیئی‌ وجود ندارد مگر آنکه‌ گنجینه‌های‌ آن‌ در نزد ماست‌ و ما جز باندازه‌ معلوم‌ و لازم‌ فرو نمی‌فرستیم‌.»
47 آیه‌ 49، از سوره‌ 54: القمر. «ما هر چیزی‌ را به‌ اندازه‌ و مقدار و معیار معیّن‌ آفریدیم‌.»
48 آیه‌ 38، از سوره‌ 33: الاحزاب‌. «و امر خداوند بر پایه‌ اندازه‌گیری‌ و میزان‌ است‌.»
49 آیه‌ 8، از سوره‌ 13: الرّعد. «و هر چیزی‌ نزد خدا بر حسب‌ اندازه‌ و مقدار است‌.»
50 آیه‌ 62، از سوره‌ 22: الحجّ. «و همانا خداوند همو حقّ است‌.
51 آیه‌ 205، از سوره‌ 2: البقره‌
52 آیه‌ 34، از سوره‌ 4: النّسآء. «مردان‌ بر زنان‌ بواسطه‌ برتری‌یی‌ که‌ خداوند یکی‌ را بر دیگری‌ داده‌ است‌ قیمومیّت‌ دارند.
53 آیه‌ 228، از سوره‌ 2: البقره‌. «برای‌ زنان‌ بخوبی‌ حقوقی‌ است‌ (که‌ از طرف‌ مردان‌ باید رعایت‌ شود) همچنانکه‌ تکالیفی‌ نیز دارند (که‌ بخاطر مردان‌ باید رعایت‌ کنند) و مردان‌ را (در حقوق‌) بر زنان‌ پایه‌ای‌ بالاتر و افزونی‌ است‌.»
54 آیه‌ 55، از سوره‌ 54: القمر
55 آیه‌ 35، از سوره‌ 33: الاحزاب‌. «همانا مردان‌ مسلمان‌ و زنان‌ مسلمان‌ و مردان‌ مؤمن‌ و زنان‌ مؤمن‌ و مردان‌ و زنانی‌ که‌ دائماً فرمانبر خدایند و مردان‌ راستگو و زنان‌ راستگو و مردان‌ پایدار و زنان‌ پایدار و مردان‌ فروتن‌ و زنان‌ فروتن‌ و مردان‌ صدقه‌ دهنده‌ و زنان‌ صدقه‌ دهنده‌ و مردان‌ روزه‌دار و زنان‌ روزه‌دار و مردان‌ با عفّت‌ و خویشتن‌دار و زنان‌ با عفّت‌ و خویشتن‌دار و مردانی‌ که‌ یاد خدا بسیار میکنند و زنانی‌ که‌ یاد خدا بسیار میکنند، خداوند برای‌ همه‌ آنها آمرزش‌ و پاداشی‌ بس‌ بزرگ‌ اماده‌ کرده‌ است‌.»
56 آیه‌ 124، از سوره‌ 4: النّسآء. «هر کس‌ از مرد یا زن‌ کارهای‌ نیک‌ کند و مؤمن‌ باشد (بر اساس‌ ایمان‌ کار نیک‌ انجام‌ دهد) این‌ گروه‌ بی‌شک‌ به‌ بهشت‌ در خواهند آمد و باندازه‌ ذرّه‌ای‌ به‌ آنها ظلم‌ نخواهد شد.»
57 آیه‌ 40، از سوره‌ 40: المؤمن‌. «هر کس‌ از مرد یا زن‌ که‌ از روی‌ ایمان‌ عمل‌ صالحی‌ انجام‌ دهد، پس‌ این‌ گروه‌ بی‌شکّ به‌ بهشت‌ در خواهند آمد و در آن‌ بی‌حساب‌ از نعمتهای‌ الهی‌ روزی‌ داده‌ خواهند شد.»
58 آیه‌ 97، از سوره‌ 16: النّحل‌. «هر کس‌ از مرد یا زن‌ از روی‌ ایمان‌ عمل‌ صالحی‌ انجام‌ دهد او را حیات‌ و زندگی‌ پاکیزه‌ و خوشی‌ بخشیم‌ و به‌ بهتر از آنچه‌ عمل‌ میکردند پاداششان‌ میدهیم‌.»

بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت دوم: آیات و روایات مربوط به موقعیت زن در زمینه جهاد،قضاوت وحکومت
 

صفحه قبل
 مرحله‌ دوّم:‌ بحث‌ با استناد به‌ ادّله‌ شرعی‌ فقهی‌ پیرامون‌ موقعیّت‌ زن‌ در زمینه‌ جهاد و قضاوت‌ و حکومت‌
 در اینجا بحث‌ در دو مقام‌ وارد میشود:
 اوّل‌ ـ آیات‌ وارده‌ در این‌ زمینه‌ در قرآن‌ کریم‌.
 دوّم‌ ـ روایات‌ وارده‌ از معصومین‌ علیهم‌ السّلام‌.
 مقام‌ اوّل‌ ـ در اینجا پیرامون‌ دو آیه‌ از قرآن‌ کریم‌ بحث‌ میکنیم‌:
 آیه‌ اوّل‌: قول‌ خداوند جلّ و عزّ: الرِّجَالُ قَوَّ ' مُونَ عَلَی‌ النِّسَآءَ بِمَا فَضَّلَ اللَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی‌ بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمَوَ ' لِهِمْ.59
 و آیه‌ دوّم‌: وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی‌ عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِّلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَه60.
بازگشت به فهرست
 بحث‌ پیرامون‌ آیه‌ الرّ ِجَالُ قَوَّ ' مُونَ عَلَی‌ النّـِسَآءِ بِمَا فِضَّلَ اللَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی‌' بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَموَ ' لِهِمْ.
   الرّ ِجَالُ قَوَّ ' مُونَ عَلَی‌ النّـِسَآءِ بِمَا فِضَّلَ اللَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی‌' بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَموَ ' لِهِمْ.61
 قبل‌ از ورود در اصل‌ بحث‌، لغت‌ «قوّامون‌» را از نظر لغویّون‌ معنی‌ میکنیم‌ و بدنبال‌ آن‌ آنچه‌ مفّسران‌ در تفسیر آیه‌ گفته‌اند ذکر کرده‌ و بعد به‌ بحث‌ درباره‌ مستفاد آیه‌ می‌پردازیم‌.
بازگشت به فهرست
گفتار لغویّون‌ در معنی‌ قوّامون‌
 در «مجمع‌ البحرین‌» مینویسد: الرِّجَالُ قَوَّ ' مُونَ عَلَی‌ النِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ اللَهُ بَعْضَهُم‌ عَلَی‌' بَعْضٍ... (تا آخر آیه‌) یعنی‌ به‌ عهده‌ مردان‌ است‌ که‌ به‌ قیمومیت‌ و سرپرستی‌ و تدبیر امور زنان‌ قیام‌ کنند؛ و این‌ سرپرستی‌ به‌ دو جهت‌ به‌ مرد وارد شده‌ است‌:
 جهت‌ اوّل‌ موهبتی‌ و تفضّل‌ از جانب‌ خداوند متعال‌ است‌ که‌ خداوند مردان‌ را از جهات‌ بسیاری‌ بر زنان‌ برتری‌ داده‌ است‌ از جمله‌ برتری‌ عقلانی‌ و حسن‌ تدبیر و نیروی‌ بدنی‌ بیشتر در مورد بجا آوردن‌ اعمال‌ و طاعات‌، و بهمین‌ جهت‌ به‌ نبوّت‌ و امامت‌ و ولایت‌ و اقامه‌ شعائر و جهاد و قبول‌ شهادت‌ آنان‌ در همه‌ امور و فزونی‌ سهمیّه‌ ارث‌ و امثال‌ آن‌ اختصاص‌ داده‌ شده‌اند.
 و جهت‌ دوّم‌ اکتسابی‌ است‌ و از دادن‌ نفقه‌ و «مهریّه‌» از جانب‌ مردان‌ به‌ زنان‌ ریشه‌ میگیرد، با اینکه‌ فائده‌ ازدواج‌ بین‌ هردوی‌ آنها مشترک‌ است‌. و «باء» در (بِمَا فَضَّلَ اللَهُ) و (بِمَا أَنْفِقُوا) «سبیّه‌» و «ما» مصدریّه‌ است‌ یعنی‌ به‌ سبب‌ آن‌ برتری‌ خداوند و آن‌ انفاقی‌ که‌ بر زنان‌ میکنند، سمت‌ قیمومیّت‌ و سرپرستی‌ زنان‌ را دارا میباشد.
 و در «أقرب‌ الموارد» آمده‌: قَامَ یَقُومُ قَوْمًا وَ قَوْمَه: إنتَصَبَ (ایستاد) ضِدُّ قَعَدَ (نشست‌) وَ قَامَ الاْمْرُ: کار راست‌ گردید و درست‌ شد و قَامَ الرَّجُلُ الْمَره وَ عَلَیْهَا: مؤنه‌ وی‌ را به‌ عهده‌ گرفت‌ و به‌ امور و شؤون‌ وی‌ قیام‌ کرد. (و در مادّه‌ مَوَن‌ گفته‌ است‌: مَانَ یَمُونُهُ مَوْنًا و مَؤنَه: مؤنه‌ وی‌ را به‌ گردن‌ گرفت‌ و شؤون‌ وی‌ را به‌ انجام‌ رسانید و مائن‌ شد.) تا جائیکه‌ میگوید: قَوَّام‌ مثل‌ شدّاد یعنی‌ خوش‌ قامت‌، و برای‌ انجام‌ و بپاداری‌ کار توانا، و القوّام‌ یعنی‌ امیر (صاحب‌ امارت‌ و حکومت‌) و سرپرست‌ و جمع‌ آن‌ «قوّامون‌».
 و در «صحاح‌ الّلّغه‌: قِوّامِ امر ـ با کسره‌ ـ نظام‌ و استقامت‌ شی‌ء را گویند، و مثلاً میگویند: فلان‌ کس‌ قوّام‌ اهل‌ بیت‌ خود است‌، و قیام‌ اهل‌ بیت‌ خود است‌ یعنی‌ او کسی‌ است‌ که‌ امور و شؤون‌ اهل‌ بیت‌ خود را برقرار میکند و مرکز و محور کارهای‌ آنها قرار میگیرد، و باین‌ معنی‌ است‌ قول‌ خداوند متعال‌ که‌: وَ لاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَ ' لَکُمُ الَّتِی‌ جَعَلَ اللَهُ لَکُمْ قِیـ'مًا.62 و قوام‌ امر همچنین‌ ملاکی‌ است‌ که‌ آن‌ امر به‌ آن‌ قیام‌ و قوام‌ دارد.
 و در «اساس‌ اللّغه‌» مینویسد: وَ قَامَ الاْمِیرُ عَلَی‌ الرَّعِیَّه: وَلِیهَا. ولایت‌ و سرپرستی‌ امور رعیّت‌ را بر عهده‌ گرفت‌ و به‌ کار رعیّت‌ قیام‌ کرد.
 و در «نهایه‌ ابن‌ اثیر» در مادّه‌ (قَیَم‌) گوید: در دعائی‌ آمده‌ است‌ که‌: لَکَ الْحَمْدُ أَنْتَ قَیَّامُ السَّمَواتِ وَالاْرْضِ: «پروردگارا! حمد ویژه‌ ذات‌ اقدس‌ توست‌ زیرا تو نگبهان‌ آسمانها و زمین‌ هستی‌.» و در روایتی‌ دیگر «قَیِّمُ» و در دیگری‌ «قَیُّومُ» ذکر شده‌ است‌ که‌ هر سه‌ از صیغه‌های‌ مبالغه‌اند و از صفات‌ خداوند متعال‌ میباشند و معنای‌ آنها قائم‌ و بپادارنده‌ امور خلق‌ و مدبّر عالم‌ در همه‌ احوالات‌ و شؤون‌ است‌ و اصل‌ آن‌ از «واو» است‌، قَیْوام‌ و قَیْوم‌ و قیْوَوم‌ بر وزن‌ فَیْعَال‌ و فَیْعِل‌ و فیعُول‌، تا جائی‌ که‌ میگوید: و بدین‌ معنی‌ است‌ حدیث‌ شریف‌: مَا أَفْلَحُ قَوْمٌ قَیَّمُهُم‌ أَمْرَه: «قومی‌ که‌ سرپرست‌ و مدبّر و قیّم‌ آنها زنی‌ باشد به‌ رستگاری‌ نخواهند رسید.»
 و در «لسان‌ العرب‌» از ابن‌ برّی‌ نقل‌ شده‌ که‌ گوید: گاهی‌ «قیام‌» به‌ معنی‌ محافظت‌ و اصلاح‌ می‌آید و به‌ این‌ معنی‌ است‌ آیه‌ شریفه‌: الرِّجَالُ قَوَّ ' مُونَ عَلَی‌ النِّسَآءِ، و آیه‌ شریفه‌: إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَانءِمًا: یعنی‌ «مادامی‌ که‌ بر آنها مواظب‌ و محافظ‌ باشی‌».
 و در «تاج‌ العروس‌» آمده‌ که‌ ابن‌ اثیر گفته‌: «اَلْقَوْمَ» در اصل‌ مصدر «قَامَ» است‌ و سپس‌ در استعمال‌ برای‌ مردان‌ (نسبت‌ به‌ زنان‌) غلبه‌ پیدا کرد و مردان‌ بدان‌ نامیده‌ شدند زیرا که‌ آنها «قَوَّ ' مُونَ عَلَی‌ النّـِسَآء» هستند در اموری‌ که‌ اقامه‌ و انجام‌ آن‌ در شأن‌ زنان‌ نیست‌.
 و «جوهری‌» گفته‌: و به‌ همین‌ معنی‌ است‌ مضمون‌ آیه‌ شریفه‌: وَ لاَیَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ، یعنی‌ «جایز نیست‌ دسته‌ و گروهی‌ گروه‌ دیگر را به‌ مسخره‌ بگیرند» و سپس‌ میفرماید: وَ نِسآءٌ مِنْ نِسَآءٍ» و همچنین‌ طایفه‌ زنان‌ نیز نباید همدیگر را استهزاء کنند. و اگر «نساء ـ زنان‌» داخل‌ در «قوم‌» بودند دیگر لزومی‌ نداشت‌ خداوند بگوید و به‌ زن‌ هم‌ قیّمه‌ گفته‌ میشود، و قیّمِ زن‌ همسر اوست‌ (مطابق‌ بعضی‌ از کتابهای‌ لغت‌) زیرا امور و مایحتاج‌ او را قیمومیّت‌ میکند و انجام‌ میدهد.
 و «فَرّا» گفته‌: اصل‌ قَیِّم‌ قَوْیِمْ بر وزن‌ فَعْیِل‌ است‌، زیرا در ادبیّات‌ عرب‌ لغتی‌ بر وزن‌ فَیْعِلْ نیامده‌ است‌.
 و «سیبویه‌» گفته‌ است‌: قَیِّم‌ بر وزن‌ فَیْعِلْ است‌ و اصل‌ آن‌ قَیْوِم‌ بوده‌ است‌ و قَوّام‌ به‌ متکفّل‌ امور میگویند. و همچنین‌ در «تاج‌ العروس‌» مطلبی‌ را از ابن‌ بّری‌ نقل‌ کرده‌ که‌ در «لسان‌ العرب‌» آورده‌ است‌ و ما قبلاً آن‌ را متذکّر شدیم‌.
بازگشت به فهرست
گفتار مفسّرین‌ در مورد آیه‌
 الرِّجَالُ قَوَّ ' مُونَ عَلَی‌ النِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ اللَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی‌ بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفِقُوا مِنْ أَمْوَ ' لِهِمْ فَالصَّـ'لِحَـ'تُ قَانِتَـ'تٌ حَـ'فِظَـ'تٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَهُ...».
 
«تفسیر تبیان‌» شیخ‌ طوسی‌ (ره‌) 
در «تفسیر تبیان‌» شیخ‌ طوسی‌ (ره‌) میگوید: سبب‌ نزول‌ این‌ ایه‌ قضیّه‌ای‌ است‌ که‌ حسن‌ وقتاده‌ و ابن‌ جُریج‌ و سُدّی‌ نقل‌ کرده‌اند که‌ مردی‌ بصورت‌ همسرش‌ سیلی‌ زد و آن‌ زن‌ به‌ حضور پیغمبر أکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ آمد و تقاضای‌ قصاص‌ کرد. در این‌ هنگام‌ این‌ آیه‌ نازل‌ شد: الرِّجَالُ قَوَّ ' مُونَ عَلَی‌ النِّسَآءِ؛ یعنی‌ مردان‌ نسبت‌ به‌ تأدیب‌ و تدبیر امور زنان‌، قیّم‌ آنها هستند که‌ خداوند مردان‌ را از نظر عقل‌ و رأی‌ (درایت‌) نسبت‌ به‌ زنان‌ فزونی‌ و برتری‌ داده‌ است‌.
 و «زُهْری‌» گفته‌ است‌ که‌ میان‌ مرد و زن‌ (دو همسر) در کمتر از قتلِ نفس‌ قصاص‌ واقع‌ نمیشود، و گفته‌ میشود که‌ مرد «قَیِّم‌» و «قَوَّام‌» و «قَیَّام‌» است‌. یعنی‌ مردان‌ زمام‌ امور زنان‌ را بعهده‌ میگیرند و نسبت‌ به‌ اطاعتی‌ که‌ زنها باید در مقابل‌ پروردگار و شوهرانشان‌ داشته‌ باشند قیام‌ میکنند. و در تفسیر (از خداوند و شوهر)، و بهمین‌ معناست‌ قنوت‌ در رکعت‌ آخر شب‌ به‌ سبب‌ طولانی‌ بودن‌ قیام‌ در آن‌؛ «وَ حَـ'فِظَـ'تٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفَظَ اللَهُ» به‌ قول‌ قتاده‌ و عطاء و سفیان‌ یعنی‌ حافظ‌ چیزهائی‌اند که‌ از شوهر غائب‌ است‌ و از آنها خبر ندارد از قبیل‌ حفظ‌ مال‌ و رعایت‌ وضعیّت‌ آبرو و شخصیّت‌ و حال‌ شوهر و حفظ‌ ناموس‌ خود (برای‌ شوهر).63
بازگشت به فهرست
تفسیر «مجمع‌ البیان‌» شیخ‌ طبرسی‌
 و در تفسیر «مجمع‌ البیان‌» شیخ‌ طبرسی‌ آمده‌ است‌: گفته‌ میشود مرد قَیِّم‌ و قَیَّام‌ و قَوَّام‌ است‌، و این‌ اوزان‌ و صیغه‌ها (قوّام‌) برای‌ مبالغه‌ و تکثیر و زیادی‌ است‌. و اصل‌ قنوت‌ به‌ معنی‌ اطاعت‌ دائم‌ است‌ و بهمین‌ معناست‌ قنوت‌ در نماز وتر (رکعت‌ آخر نماز شب‌) به‌ خاطر طولانی‌ بودن‌ قیام‌ در آن‌.
 مقاتل‌ میگوید: آیه‌ در مورد سعدبن‌ ربیع‌ که‌ یکی‌ از رؤسای‌ عرب‌ بود، و همسرش‌ حبیه‌ دختر زید بن‌ أبی‌ زُهَیر که‌ هر دو از انصار بودند نازل‌ شد. و آن‌ اینکه‌ (در مورد مسائل‌ زناشوئی‌) همسر از شوهرش‌ تمکین‌ نمیکرد، و شوهر به‌ صورت‌ او سیلی‌ زد، و سپس‌ پدر او به‌ اتّفاق‌ دخترش‌ خدمت‌ پیغمبر اکرم‌ شکایت‌ برد، و گفت‌: نور چشمم‌ را به‌ ازدواج‌ او (سعد) درآورده‌ام‌، و او را سیلی‌ زده‌ است‌؛ پیغمبر فرمود: برود از شوهرش‌ قصاص‌ کند، و زن‌ به‌ اتّفاق‌ پدرش‌ برای‌ قصاص‌ شوهر به‌ راه‌ افتاد؛ که‌ پیغمبر اکرم‌ فرمودند: برگردید اینک‌ جبرئیل‌ است‌ که‌ آمده‌ و خداوند این‌ آیه‌ را فرستاد، بعد پیغمبر صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: ما چیزی‌ را خواستیم‌ و اراده‌ کردیم‌ و خداوند هم‌ چیزی‌ را اراده‌ کرد و آنچه‌ که‌ خداوند اراده‌ فرموده‌ خیر است‌، و قصاص‌ را برداشت‌. (حکم‌ قصاص‌ را نقض‌ کرد.)
 کلبی‌ گوید: آیه‌ در مورد سعد بن‌ ربیع‌ 64 و همسر او خوله‌ دختر محمّد بن‌ مسلمه‌ نازل‌ شده‌ است‌ و داستان‌ فوق‌ را بتمامه‌ نقل‌ کرده‌ است‌؛ و أبوروق‌ میگوید: درباره‌ جمیله‌ دختر عبدالله‌ بن‌ اُبَیّ و شوهرش‌ ثابت‌ بن‌ قیس‌ بن‌ شمّاس‌ وارد شده‌ است‌ و داستانی‌ شبیه‌ داستان‌ فوق‌ را بیان‌ میکند.
 و معنی‌ آیه‌ اینستکه‌ مردان‌ قیمومیّت‌ دارند بر زنان‌ و مسلط‌اند بر آنان‌ در تدبیر و تأدیب‌ و سازندگی‌ و تعلیم‌. و (بِمَا فَضَّلَ اللَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی‌ بَعْضٍ) بیان‌ علّت‌ این‌ قیمومیّت‌ است‌ که‌ خداوند امر اداره‌ زنان‌ را بواسطه‌ فزونی‌ (بخشش‌ خداوندی‌) در علم‌ و عقل‌ و حسن‌ نظر و ارداه‌ به‌ دست‌ مردان‌ سپرده‌ است‌. 65
بازگشت به فهرست
تفسیر «رَوْحُ الجِنان‌ و رُوحُ الجنّان‌» أبی‌ الفتوح‌ رازی‌
 و در تفسیر «رَوْحُ الجِنان‌ و رُوحُ الجنّان‌» أبی‌ الفتوح‌ رازی‌ پس‌ از ذکر معنی‌ قَوّام‌ و شأن‌ نزول‌ آیه‌ به‌ نحوی‌ که‌ طبرسی‌ (ره‌) گفته‌ است‌، میگوید: در ملاک‌ تفضیل‌ و برتری‌ مردان‌ بر زنان‌ در کلام‌ خداوند: «فَضَّلَ اللَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی‌ بَعْضٍ» گفته‌های‌ مختلفی‌ است‌ از جمله‌:
 گفته‌اند: منظور، برتری‌ عقلانی‌ است‌.
 و گفته‌اند: فزونی‌ و برتری‌ دین‌ و یقین‌ است‌، زیرا که‌ زنان‌ از نظر قوای‌ عقلانی‌ و فرائض‌ دینی‌ در مرحله‌ مادون‌ مرد قرار دارند. زیرا که‌ در هر ماه‌ در ایّام‌ حیض‌ از نماز و روزه‌ ممنوع‌ میشوند.
 و گفته‌اند: نقصان‌ شهادت‌ است‌، زیرا که‌ شهادت‌ دو زن‌ بجای‌ شهادت‌ و گواهی‌ یک‌ مرد است‌ «فَرَجُلٌ وَامْرَأتَان‌».66
 و گفته‌اند: در تصرّف‌ در امور و تجارت‌ است‌.
 و گفته‌اند: به‌ جهاد است‌ زیرا مردان‌ مخاطبند در قول‌ خداوند حکمی‌ در آیه‌: إِنْفَرُوا خِفَافًا وَ ثِقَالاً وَ جَـ'هِدُوا بِأَمْوَ ' لِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی‌ سَبِیلِ اللَهِ.67
 و زنان‌ مخاطب‌ گفته‌ خداوند بزرگند در آیه‌: وَ قَرْنَ فِی‌ بُیُوتِکُنَّ. 68
 و ربیع‌ میگوید: در نماز جمعه‌ و جماعت‌ است‌.
 و حسن‌ بصری‌ میگوید: در نفقه‌ است‌ زیرا که‌ به‌ عهده‌ مردان‌ است‌ نه‌ زنان‌.
 و گفته‌اند: در جواز ازدواج‌ مرد با چهار زن‌ است‌ و ازدواج‌ زن‌ با بیش‌ از یک‌ مرد جایز نیست‌.
 و گفته‌اند: در طلاق‌ است‌ که‌ اختیار آن‌ بدست‌ مردان‌ است‌ که‌ امام‌ علیه‌السّلام‌ فرموده‌ است‌: «طلاق‌ با مردان‌ است‌ و عِدّه‌ نگهداشتن‌ با زنان‌».
 و گفته‌اند: در ارث‌ است‌.
 و گفته‌اند: در دیه‌ است‌ که‌ دیه‌ زن‌ نصف‌ دیه‌ مرد است‌.
 و گفته‌اند: در نبوّت‌ و امامت‌ و ولایت‌ است‌.
 پیغمبر اکرم‌ فرموده‌ است‌: زن‌ تا وقتی‌ که‌ همسر اختیار نکرده‌ است‌ در او کمبودی‌ وجود دارد؛ گفتند: ای‌ پیغمبر خدا! و اگر چه‌ ثروتمند باشد؟ فرمود: و اگر چه‌ ثروتمند باشد؛ پس‌ این‌ آیه‌ را قرائت‌ فرمود:
 الرِّجَالُ قَوَّ ' مُونَ عَلَی‌ النِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ اللَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی‌ بَعْضٍ.
 أبو هُرَیره‌ روایت‌ کرده‌ است‌، همانا رسول‌ اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: بهترین‌ زنان‌ آن‌ زنی‌ است‌ که‌ وقتی‌ به‌ او مینگری‌ تو را شادمان‌ سازد، و اگر به‌ او فرمان‌ دهی‌ ترا اطاعت‌ کند، و هنگامی‌ که‌ از او غایب‌ شوی‌ مال‌ تو و ناموس‌ خود را برای‌ تو حفظ‌ نماید؛ سپس‌ این‌ آیه‌ را قرائت‌ فرمود: الرِّجَالُ قَوَّ ' مُونَ عَلَی‌ النِّسَآءِ.69
بازگشت به فهرست
 تفسیر «علیّ بن‌ إبراهیم‌ قمّی‌»
 و در تفسیر «علیّ بن‌ إبراهیم‌ قمّی‌» آمده‌ است‌: یعنی‌ خداوند بر مردان‌ واجب‌ کرده‌ است‌ که‌ مخارج‌ زنان‌ را بپردازند و سپس‌ زنان‌ را ستایش‌ میکند که‌: فَالصَّـ'لِحَـ'تُ قَـ'نِتَـ'تٌ حَـ'فِظَـ'تلِّلْغَیْبِ بِمَا حَفَظَ اللَهٌُ . یعنی‌: «زنان‌ صالحه‌ مطیع‌ شوهرند و (ناموس‌) خود را در غیاب‌ شوهر حفظ‌ میکنند.» و در روایت‌ أبی‌ الجارود از أبی‌ جعفر امام‌ باقر علیه‌ السّلام‌ در معنی‌ قانتات‌ آمده‌ است‌: یعنی‌ اطاعت‌ کنندگان‌.70
تفسیر «صافی‌» فیض‌ کاشانی‌
 و در تفسیر «صافی‌» فیض‌ کاشانی‌ میگوید: یعنی‌ مردان‌، قیام‌ و ولایت‌ زمامداران‌ نسبت‌ به‌ ملّت‌ و مردم‌ را، بر زنان‌ دارند؛ به‌ سبب‌ اینکه‌ خداوند مردان‌ را به‌ کمال‌ عقل‌ و حسن‌ تدبیر و توانائی‌ بیشتر در اعمال‌ و طاعات‌ بر زنان‌ برتری‌ داده‌ است‌... تا جائی‌ که‌ میگوید: در کتاب‌ «علل‌» از نبی‌ أکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ روایت‌ شده‌ است‌، سؤال‌ شد برتری‌ مردان‌ بر زنان‌ چیست‌؟ فرمود: همانند مزیّت‌ آب‌ بر زمین‌، که‌ زمین‌ به‌ آب‌ زنده‌ میشود و بواسطه‌ مردان‌ زنان‌ حیات‌ میگیرند، و اگر مردان‌ نبودند زنان‌ خلق‌ نمیشدند. سپس‌ این‌ آیه‌ را تلاوت‌ کرد و پس‌ از آن‌ فرمود:‌ای نمینگری‌ بر زنان‌ که‌ چگونه‌ حیض‌ میشوند و از آن‌ ناپاکی‌ عبادت‌ ممکن‌شان‌ نیست‌، و مردان‌ را چنین‌ حالتی‌ عارض‌ نمیگردد.71
بازگشت به فهرست
«منهج‌ الصّادقین‌» فتح‌ الله‌ کاشانی‌
 و در «منهج‌ الصّادقین‌» فتح‌ الله‌ کاشانی‌ به‌ آنچه‌ که‌ از تفسیر «صافی‌» نقل‌ کردیم‌ اکتفا نموده‌ و روایات‌ وارده‌ را نقل‌ نکرده‌ است‌.72
تفسیر «برهان‌»
 و در تفسیر «برهان‌» آنچه‌ را که‌ فیض‌ در «صافی‌» از روایات‌ آورده‌ است‌ ذکر کرده‌ و روایات‌ دیگری‌ که‌ در این‌ مورد وارد است‌ به‌ آن‌ اضافه‌ نموده‌ است‌.73
بازگشت به فهرست
تفسیر «جواهر» طنطاوی‌
 و در تفسیر «جواهر» طنطاوی‌ میگوید: «الرِّجَالُ قَوَّ ' مُونَ عَلَی‌ النِّسَآءِ» یعنی‌ مردان‌ چون‌ زمامدارانند و زنان‌ چون‌ رعیّت‌ (ملّت‌ و مردم‌).74
«جامع‌ البیان عن‌ تأویل‌ القرآن‌» طبری‌
 و در «جامع‌ البیان عن‌ تأویل‌ القرآن‌» طبری‌ درتفسیر آیه‌ میگوید: واین‌ برتری‌ را خداوند تبارک‌ و تعالی‌ به‌ مردان‌ نسبت‌ به‌ زنان‌ داده‌ است‌، و بهمین‌ جهت‌ مردان‌ قیّم‌ و مدبّر بر زنان‌ شده‌اند، و در آن‌ امور زنان‌ که‌ خداوند به‌ آنان‌ (مردان‌) سپرده‌ است‌ امرشان‌ نسبت‌ به‌ زنان‌ نافذ است‌. سپس‌ حکایت‌ سیلی‌ زدن‌ مرد انصاری‌ به‌ صورت‌ زنش‌ را که‌ به‌ شش‌ سند از قتاده‌ و حسن‌ و ابن‌ جریج‌ و سُدّی‌ روایت‌ شده‌ به‌ همان‌ نحو که‌ ما در اینجا از مجمع‌ البیان‌ نقل‌ کردیم‌ آورده‌ است‌.
 و به‌ هشت‌ سند از سفیان‌ و مجاهد و علی‌ بن‌ أبی‌ طلحه‌ و قتاده‌ و سُدّی‌ روایتی‌ نقل‌ میکند که‌ منظور از «صالحات‌ قانتات‌» در قول‌ خداوند عزّ وجلّ اینستکه‌ زنان‌ صالحه‌ مطیع‌ شوهران‌ خود باشند.
 و به‌ شش‌ سند از قتاده‌ و سُدّی‌ و عطاء وسفیان‌ و أبی‌ هُریره‌ روایت‌ میکند که‌: مراد از «حَـ'فِظَـ'تُ لِّلْغَیْبِ» زنانی‌ هستند که‌ در غیاب‌ شوهر آنچه‌ را که‌ مربوط‌ به‌ اوست‌ أعمّ از وجود و ناموس‌ خود و اموال‌ و ثروت‌ او حفظ‌ میکنند. 75
بازگشت به فهرست
تفسیر «ابن‌ کثیر دمشقی‌»
و در تفسیر «ابن‌ کثیر دمشقی‌» آمده‌: خداوند متعال میگوید ‌ : «الرِّجَالُ قَوَّ ' مُونَ عَلَی‌ النِّسَآءِ» یعنی‌ مرد قیّم‌ زن‌ است‌ به‌ این‌ معنی‌ که‌ مرد رئیس‌ و بزرگ‌ خانواده‌ و حاکم‌ بر اوست‌ و هنگامی‌ که‌ منحرف‌ و غیر معتدل‌ شود تأدیب‌ کننده‌ و به‌ اعتدال‌ آورنده‌ او میباشد.
 بِمَا فَضَّلَ اللَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی‌ بَعْضٍ یعنی‌ زیرا که‌ مردان‌ از زنان‌ برترند، و مرد بیش‌ از زن‌ مورد انتخاب‌ واقع‌ میشود و از اینرو است‌ که‌ نبوّت‌ خاصّ مردان‌ است‌، و همچنین‌ مُلک‌ اعظم‌ (قدرتمندی‌ وریاست‌ اصلی‌ جامعه‌) ویژه‌ مردان‌ است‌ زیرا که‌ پیغمبر اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: قومی‌ که‌ زمام‌ امور خود را بدست‌ زنی‌ بسپارد هرگز رستگار نخواهد شد. «لَنْ یُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوا أمْرَهُمُ امْرَه».
 این‌ حدیث‌ را بخاری‌ از طریق‌ عبدالرحمن‌ بن‌ أبی‌ بکره‌ از پدرش‌ روایت‌ کرده‌، و منصب‌ قضاوت‌ و غیر آن‌ هم‌ نیز چنین‌ است‌.
 (وَ بِمَا أَنْفِقُوا مِن‌ أَمْوَ ' لِهِمْ) یعنی‌ به‌ علّت‌ مهور (مهریّه‌ها) و نفقه‌ای‌ که‌ مردان‌ به‌ زنان‌ میپردازند، و تکلیفی‌ که‌ خداوند بر مردان‌ نسبت‌ به‌ زنان‌ در کتاب‌ خود و سنّت‌ پیغمبرش‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ واجب‌ فرموده‌ است‌، پس‌ مرد فی‌ نفسه‌ (بالذّات‌) از زن‌ برتر است‌ و بر او فضل‌ و برتری‌ و ارجحیّت‌ دارد، و از این‌ رو شایسته‌ است‌ که‌ قیّم‌ زن‌ باشد، چنانکه‌ خداوند متعال‌ میفرماید: وَ لّـِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَتَهُ: «برای‌ مردان‌ نسبت‌ به‌ زنان‌ مزیّتی‌ است‌.»
 سپس‌ حدیث‌ مرد انصاری‌ را که‌ بصورت‌ زن‌ خود سیلی‌ زد و شأن‌ نزول‌ آیه‌ را در این‌ باره‌ از بصری‌ نقل‌ میکند. و بعد روایت‌ ابوهریره‌ را درباره‌ «بهترین‌ زنان‌ کسی‌ است‌ که‌...» که‌ ما از «مجمع‌ البیان‌» نقل‌ کردیم‌ ذکر میکند. سپس‌ در معنی‌ «قَـ'نِتَـ'تٌ حَـ'فِظَـ'تٌ لِّلْغَیْبِ» مانند آنچه‌ را که‌ طبری‌ در «جامع‌ البیان‌» نوشته‌ است‌ بیان‌ میکند. و بعد حدیثی‌ را از امام‌ أحمد حنبل‌ از یحیی‌ بن‌ اسحاق‌ از ابن‌ لهیعه‌ از عبدالله‌ بن‌ أبی‌ جعفر نقل‌ میکند که‌ ابن‌ قارظ‌ خبر میدهد که‌ عبدالرّحمن‌ بن‌ عوف‌ گفت‌: رسول‌ اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: هنگامی‌ که‌ زن‌ نمازهای‌ پنچگانه‌ خود را بجا آورد، و ماه‌ رمضان‌ را روزه‌ بدارد، و ناموس‌ خود و شوهر را حفظ‌ کند و از شوهرش‌ اطاعت‌ کند، به‌ او خطاب‌ میشود: از هر دری‌ که‌ میخواهی‌ به‌ بهشت‌ داخل‌ شو. 76
تفسیر «کشّاف‌» زمخشری‌
 و در تفسیر «کشّاف‌» زمخشری‌ مینویسد: «الرِّجَالُ قَوَّ ' مُونَ عَلَی‌ النِّسَآءِ» یعنی‌ مردان‌ با امر و نهی‌ خود زنان‌ را قیمومیّت‌ و سرپرستی‌ میکنند، چنانکه‌ حکّام‌ و زمامداران‌ رعایا را، و از این‌ رو قُوَّم‌ (جمع‌ قوّام‌: سیاستمدار و مدبّر) نامیده‌ میشوند، و ضمیر «هُمْ» در (بَعْضَهُمْ) هم‌ برای‌ مردان‌ است‌ و هم‌ برای‌ زنان‌، یعنی‌ مردان‌ بر زنان‌ سیطره‌ (احاطه‌ توأم‌ با قدرت‌) و تسلّط‌ دارند بواسطه‌ برتری‌ای‌ که‌ خداوند به‌ بعضی‌ از ایشان‌ (مردان‌) نسبت‌ به‌ بعض‌ دیگر (زنان‌) داده‌ است‌، و این‌ مطلب‌ خود دلیلی‌ است‌ که‌ شایستگی‌ «ولایت‌ و سرپرستی‌» فقط‌ به‌ فضل‌ و برتری‌ای‌ که‌ از جانب‌ خداوند متعال‌ داده‌ شده‌، میباشد نه‌ به‌ غلبه‌ و زور و گردن‌فرازی‌ و قهر و قدرت‌. و در برتری‌ مردان‌ بر زنان‌، عقل‌، حزم‌ (دور اندیشی‌) عزم‌ (تصمیم‌ قاطع‌)، نیروی‌ جسمانی‌ و سواد نوشتن‌ در اکثر موارد و سوارکاری‌ و تیراندازی‌ و اینکه‌ انبیاء و علماء از مردانند و امامت‌ کبری‌ و صغری‌ در بین‌ ایشان‌ است‌ و جهاد و اذان‌ و خطبه‌ و اعتکاف‌ و تکبیرات‌ تشریق‌ در فقه‌ أبوحنیفه‌ و قبول‌ شهادت‌ در حدّ زدن‌ و قصاص‌ و زیادی‌ سهم‌ در ارث‌ و تعصیب‌ در میراث77‌ و حَمَالَه‌78 و قَسامه‌79 و ولایت‌ (حقّ) در نکاح‌ و طلاق‌ و رجوع‌ و تعدّد زوجات‌ و انتساب‌ فرزندان‌ به‌ آنها و اینکه‌ محاسن‌ و عمامه‌ ویژه‌ آنهاست‌، را ذکر کرده‌اند. (وَ بِمَا أَنْفَقُوا) یعنی‌ به‌ سبب‌ آنچه‌ که‌ مردان‌ در ازدواج‌ با زنان‌ از مهر و نفقه‌ به‌ آنها از مال‌ خود میپردازند. و سپس‌ قضیّه‌ سعد بن‌ ربیع‌ و همسرش‌ و شأن‌ نزول‌ آیه‌ را ذکر میکند و میگوید پس‌ از نزول‌ این‌ آیه‌ قصاص‌ (از شوهر) برداشته‌ شد، سپس‌ میگوید: و در اینجا بین‌ علماء اختلاف‌ است‌، گفته‌ شده‌: بین‌ مرد و زن‌ (زوج‌ و زوجه‌) هیچ‌ قصاصی‌ در کمتر از قتل‌ نفس‌ نیست‌ اگر چه‌ جراحتی‌ بر او (زن‌) وارد کند، لکن‌ عقل‌ آن‌ را واجب‌ میشمارد و دیه‌ هست‌. و گفته‌ شده‌: در مورد جرح‌ و قتل‌ قصاص‌ هست‌ ولی‌ در مورد سیلی‌ زدن‌ و مثل‌ آن‌ نه‌. (قـ'نِتَـ'ت‌) زنان‌ مطیع‌ و فرمانبر که‌ حقوق‌ شوهر را بر پا میدارند. (حَـ'فِظَـ'تٌ لِّلْغَیْبِ) غیب‌ خلاف‌ حضور است‌ یعنی‌ در غیبت‌ و عدم‌ حضور شوهران‌ آنچه‌ را حفظ‌ آن‌ واجب‌ است‌ محفوظ‌ نگه‌ میدارند، أعمّ از ناموس‌ و خانه‌ها و اموال‌ شوهر.80
بازگشت به فهرست
 تفسیر «دُرّ المنثور» سیوطی‌
 و در تفسیر «دُرّ المنثور» سیوطی‌ در ذیل‌ آیه‌ شریفه‌ «وَ لاَ تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَی‌ بَعْضٍ» تا آخر آیه‌.
 بواسطه‌ عبدالرّزّاق‌ و عبد بن‌ حمید و ترمذی‌ و حاکم‌ و سعید بن‌ منصور و ابن‌ جریر و ابن‌ منذر و ابن‌ حاتم‌ از طریق‌ مجاهد از امّ سلمه‌ نقل‌ میکند که‌ امّسلمه‌ خدمت‌ پیغمبر اکرم‌ عرض‌ کرد: یا رسول‌ الله‌! مردان‌ جهاد میکنند و ما جهاد نمیکنیم‌ که‌ به‌ فیض‌ شهادت‌ نائل‌ آئیم‌ و همانا برای‌ ما نصف‌ سهمیّه‌ در ارث‌ است‌؟ پس‌ خداوند این‌ آیه‌ را نازل‌ فرمود: وَ لاَ تَتَمَنَّواْ مَا فَضَّلَ اللَهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَی‌ بَعْضٍ. 81 و در باره‌ جواب‌ به‌ سؤال‌ امّ سلمه‌ این‌ آیه‌ نیز نازل‌ شد: «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَـ'تِ...»82 تا آخر آیه‌. و همچنین‌ ابن‌ أبی‌ حاتم‌ از طریق‌ سعید بن‌ جبیر از ابن‌ عبّاس‌ نقل‌ میکند که‌: زنی‌ خدمت‌ پیغمبر اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ آمد و گفت‌: ای‌ پیغمبر خدا! مرد دو برابر زن‌ ارث‌ میبرد، و شهادت‌ دو زن‌ برابر با یک‌ مرد است‌؛‌ای ما (زنان‌) در مورد اعمال‌ نیز این‌ چنینیم‌؟ اگر زنی‌ کار نیکی‌ انجام‌ دهد نصف‌ این‌ نیکی‌ برای‌ او نوشته‌ میشود؟ پس‌ خداوند در پاسخ‌، این‌ آیه‌ را نازل‌ فرمود که‌: «وَ لاَ تَتَمَنَّواْ...» تقاضای‌ غیر از آنچه‌ مقدّر شده‌ نکنید که‌ عدل‌ است‌ و از من‌ صادر شده‌ است‌.
 و سعید بن‌ منصور و ابن‌ منذر از عکرمه‌ نقل‌ میکنند که‌ گفت‌: گروهی‌ از زنان‌ از پیغمبر اکرم‌ تقاضای‌ جهاد کردند و گفتند: دوست‌ داریم‌ که‌ خداوند جهاد را برای‌ ما هم‌ قرار دهد و آن‌ اجری‌ که‌ مردان‌ از (جهاد) میبرند نصیب‌ ما هم‌ بشود. خداوند این‌ آیه‌ را نازل‌ فرمود که‌: وَ لاَ تَتَمَنَّواْ مَا فَضَّلَ اللَهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَی‌ بَعْضٍ. 83
 و در تفسیر آیه‌: «الرِّجالُ قَوَّ ' مُونَ...» تا آخر آیه‌، روایات‌ متعدّدی‌ در شأن‌ نزول‌ آیه‌ که‌ مرد انصاری‌ به‌ صورت‌ زن‌ خود سیلی‌ زد، و رسول‌ اکرم‌ حکم‌ به‌ قصاص‌ فرمود و سپس‌ این‌ آیه‌ نازل‌ شد، نقل‌ کرده‌ و مینویسد که‌: در بعضی‌ روایات‌ نقل‌ شده‌ است‌ که‌ در اینجا خداوند این‌ آیه‌ را نازل‌ فرمود که‌: «وَ لاَ تَعْجَلْ بِالْقُرآنِ مِنْ قَبْلِ أنْ یُقْضَی‌ إلَیْکَ وَحْیَهُ». 84
 و عبدالرّزّاق‌ و بزّاز و طبرانی‌ از ابن‌ عبّاس‌ نقل‌ میکنند که‌ گفت‌: زنی‌ خدمت‌ پیغمبر اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ آمد و گف‌: یا رسول‌ الله‌! به‌ نمایندگی‌ زنان‌ نزد شما آمده‌ام‌؛ خداوند جهاد را برای‌ مردان‌ واجب‌ کرد که‌ اگر پیروز شوند اجر میبرند و اگر کشته‌ شوند زندگانی‌ هستند که‌ نزد پروردگارشان‌ روزی‌ میخورند؛ و ما طایفه‌ زنان‌ کارها و امور آنها را انجام‌ میدهیم‌، پس‌ از این‌ اجر (جهاد مردان‌) سهم‌ ما چیست‌؟ پیغمبر اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: به‌ زنی‌ که‌ برخوردی‌، این‌ کلام‌ را برسان‌ که‌ همانا اطاعت‌ شوهر و اعتراف‌ زن‌ به‌ حقّ شوهر بر او معادل‌ همه‌ این‌ ثوابهائی‌ است‌ که‌ ذکر کردی‌؛ و کم‌اند از شما کسانی‌ که‌ این‌ چنین‌ باشند. 85
 و ابن‌ أبی‌ شبیه‌ و احمد از معاذبن‌ جبل‌ روایت‌ میکنند که‌ گفت‌: رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: اگر قرار بود که‌ بشری‌ را امر به‌ سجده‌ بر بشر دیگری‌ بکنم‌ حتماً زن‌ را امر میکردم‌ که‌ شوهرش‌ را سجده‌ کند.
 و بیهقّی‌ در کتاب‌ «شعب‌ الایمان‌» از جابر نقل‌ میکند که‌ گفت‌: رسول‌ اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّلا فرمودند: سه‌ نفرند که‌ نمازشان‌ قبول‌ نخواهد شد و حسنه‌ای‌ از آنها به‌ عالم‌ بالا نخواهد رفت‌: غلامی‌ که‌ فرار کرده‌ تا اینکه‌ به‌ مولای‌ خود برگردد، و زنی‌ که‌ شوهرش‌ بر او خشمگین‌ باشد، و شخص‌ مست‌ تا وقتی‌ که‌ به‌ شعور آید.
 و ابن‌ أبی‌ شبیه‌ و حاکم‌ ـ که‌ این‌ روایت‌ را صحیح‌ دانسته‌ ـ و بیهقّی‌ از امّسلمه‌روایت‌ میکنند که‌ گفت‌: رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمود: هر زنی‌ که‌ شب‌ را بصبح‌ برساند و همسرش‌ از او راضی‌ باشد داخل‌ در بهشت‌ خواهد شد.
 و بیهقّی‌ از أنَس‌ نقل‌ میکند که‌: زنان‌ بمحضر پیغمبر اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ رسیدند و گفتند: یا رسول‌ الله‌! مردان‌ به‌ افتخار فضیلت‌ جهاد در راه‌ خدا نائل‌ آمدند،‌ای برای‌ ما عملی‌ هست‌ که‌ ثواب‌ مجاهد در راه‌ خدا بواسطه‌ آن‌ عمل‌ دریابیم‌؟ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ واله‌ وسلّم‌ فرمودند: کار و مشقّت‌ هر یک‌ از شما در خانه‌ خود، همانند عمل‌ مجاهدین‌ در راه‌ خداست‌.86
 کاملترین‌ و جامع‌ترین‌ روایات‌ از نظر معنی‌ حدیثی‌ است‌ که‌ سیوطی‌ دراین‌ مورد نقل‌ کرده‌ است‌؛ و همچنین‌ استاد بزرگوار ما عالم‌ بی‌بدیل‌ علاّمه‌ طباطبائی‌ مُدَّ ظلّه‌ العالی‌ در «المیزان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌» از او نقل‌ کرده‌ است‌.87
 و آن‌ اینکه‌ بیهقّی‌ از اسماء بیت‌ یزید که‌ زنی‌ انصاری‌ است‌ نقل‌ میکند که‌ او (اسماء) نزد پیغمبر اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ که‌ در میان‌ اصحاب‌ خود نشسته‌ بودند آمد و گفت‌: پدر و مادرم‌ فدای‌ تو باد. من‌ نماینده‌ و فرستاده‌ زنان‌ نزد شمایم‌، و بدان‌ ـ ای‌ جان‌ من‌ فدای‌ تو ـ که‌ هیچ‌ زنی‌ در شرق‌ و غرب‌ عالم‌ از آمدن‌ من‌ به‌ نزد شما مطّلع‌ نشد جز اینکه‌ بعقیده‌ من‌ بود.
 همانا خداوند ترا برای‌ مردان‌ و زنان‌ بحقّ برانگیخت‌ و ما همگان‌ بتو و خدای‌ فرستنده‌ تو ایمان‌ آوردیم‌. و ما طایفه‌ زنان‌ خانه‌نشین‌ و محدود و پاسدار خانه‌های‌ شما و محلّ تلذّذات‌ جسمانی‌ شما و حامله‌ بفرزندان‌ شمائیم‌، و شما طایفه‌ مردان‌ به‌ جمعه‌ و نمازهای‌ جماعت‌ و عیادت‌ مرضی‌' و تشییع‌ جنازه‌ و حج‌ و پس‌ از حج‌ (متوالی‌) و از همه‌ بالاتر جهاد در راه‌ خدا بر ما فضیلت‌ یافتید. و چون‌ مردان‌ به‌ حج‌ یا عمره‌ یا حفظ‌ سرحدّات‌ بیرون‌ میشوید و ما زنان‌ اموالتان‌ را حفظ‌ میکنیم‌ و لباسهایتان‌ را میبافیم‌ و اموالتان‌ را سرپرستی‌ میکنیم‌ آنگاه‌ در اثر چه‌ عملی‌ با شما مردان‌ شریک‌ میباشیم‌ یا رسول‌ الله‌؟
 پیغمبر اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ با تمام‌ صورت‌ رو به‌ اصحاب‌ کرد و فرمود:‌ای سخن‌ هیچ‌ زنی‌ را در سؤال‌ از امر دین‌ خود بهتر از سخن‌ این‌ زن‌ شنیده‌اید؟
 اصحاب‌ گفتند: یا رسول‌ الله‌ ما گمان‌ نمیکردیم‌ هیچ‌ زنی‌ به‌ چنین‌ چیزی‌ (سؤالی‌) راه‌ برده‌ باشد؛ آنگاه‌ پیغمبر اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ رو باو کرده‌ و فرمودند: ای‌ بانو برگرد و به‌ زنانی‌ که‌ منتظر جوابند بگو: که‌ خوب‌ شوهرداری‌ کردن‌ هر یک‌ از شما، و در پی‌ خشنودی‌ شوهر بودن‌ و بر موافقت‌ وی‌ رفتار کردن‌ برابر همه‌ این‌ ثوابهائی‌ است‌ که‌ بر شمردی‌. و زن‌ در حالیکه‌ از خوشحالی‌ لاَ إلَهَ إِلاَّ اللَه‌ وَاللَهُ أکبَر میگفت‌ بازگشت‌.88
بازگشت به فهرست
تفسیر «بیضاوی‌»
 و در تفسیر «بیضاوی‌» آمده‌ است‌: «الرِّجَالُ قَوَّ ' مُونَ عَلَی‌ النِّسَآءِ» یعنی‌ مردان‌ قیّم‌ زنانند همچنانکه‌ حکّام‌ قیّم‌ رعایای‌ خویش‌ میباشند و این‌ امر بدو دلیل‌ واقع‌ میشود: موهبتی‌ خدادادی‌ و اکتسابی‌. و میگوید: (بِمَا فَضَّلَ اللَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی‌ بَعْضٍ) یعنی‌ بسبب‌ برتری‌ دادن‌ خداوند مردان‌ را نسبت‌ به‌ زنان‌ در کمال‌ عقل‌ و حسن‌ تدبیر و زیادی‌ نیروی‌ جسمانی‌ در انجام‌ عمل‌ و عبادات‌؛ و به‌ این‌ جهت‌ به‌ نبوّت‌ و امامت‌ و ولایت‌ و اقامه‌ شعائر و شهادت‌ در محضر قضاوت‌ و وجوب‌ جهاد و جمعه‌ و مانند آن‌ و تعصیب89‌ و زیادی‌ سهم‌ در میراث‌ و اختیار طلاق‌ اختصاص‌ داده‌ شدند.
 (وَ بِمَا أنْفَقُوا مِنْ أَمْوَ ' لِهِم‌) و بسبب‌ بخشش‌ از اموال‌ در ازدواج‌ مانند مهر و نفقه‌ دادن‌ به‌ زن‌. سپس‌ قصّه‌ سعد و همسرش‌ (شأن‌ نزول‌ آیه‌) را ذکر میند و میگوید (فَالصَّـ'لِحَـ'تُ قَـ'نِتَـ'تٌ) زنان‌ صالحه‌، مطیع‌ خداوند و ادا کننده‌ حقوق‌ همسران‌ (شوهران‌) هستند.
 (حَـ'فِظَـ'تُ لِّلْغَیْبِ) حافظ‌ شؤون‌ و موجبات‌ غیبت‌ شوهرانند، یعنی‌ در غیبت‌ شوهر آنچه‌ را که‌ حفظش‌ از ناموس‌ خود و مال‌ شوهر واجب‌ است‌ حفظ‌ میکنند و از آن‌ حضرت‌ علیه‌ الصلوه‌ والسلام‌ است‌ که‌: بهترین‌ زنان‌ کسی‌ است‌ که‌ چون‌ به‌ او مینگری‌ شادمانت‌ کند، و چون‌ او را فرمان‌ دهی‌ ترا اطاعت‌ کند و اگر از او غایب‌ شوی‌ مال‌ و نفس‌ خود را برای‌ تو حفظ‌ نماید. این‌ آیه‌ را قرائت‌ فرمود (الرِّجَالُ...) و گفته‌ میشود: یعنی‌ اسرار شوهر را حفظ‌ کنند. 90
حاشیه‌‌ شیخ‌زاده‌ بر تفسیر «بیضاوی‌»
 و در حاشیه‌ای‌ که‌ شیخ‌زاده‌ بر تفسیر «بیضاوی‌» نوشته‌ است‌ میگوید: در مورد گفته‌ بیضاوی‌ (که‌ مردان‌ بر زنان‌ قیام‌ حکّام‌ را نسبت‌ به‌ رعایا دارند) از صیغه‌ قوّام‌ استفاده‌ شده‌ است‌. که‌ اسم‌ مبالغه‌ برای‌ کسی‌ که‌ قیام‌ بکاری‌ داشته‌ و مسلّط‌ بر آن‌ و نافذ الحکم‌ در آن‌ زمینه‌ باشد، که‌ گوئی‌ امیر بر اوست‌، و قَوّام‌ و قَیِّم‌ هر دو دارای‌ یک‌ معنی‌ هستند و قَوّام‌ رساتر است‌ و مرد قیّم‌ به‌ حفظ‌ مصالح‌ و تدبیر امور زن‌ و ساعی‌ و کوشا در حفظ‌ و نگهداری‌ و پاسداری‌ از زن‌ است‌. و در مورد «قَـ'نِتَـ'تُ» یعنی‌ زنان‌ مطیع‌ میگوید: و اطاعت‌ در اینجا اعمّ از اطاعت‌ خداوند و شوهران‌ است‌، «وَ الصَّـ'لِحَـ'تٌ» جمع‌ مُحلاّی‌ به‌ الف‌ و لام‌ حمل‌ بر استغراق‌ میشود و دلالت‌ میکند که‌ هر زن‌ صالحه‌ای‌ همواره‌ و دائماً باید مطیع‌ خداوند و همچنین‌ همسر باشد وا ین‌ که‌ در غیبت‌ شوهر حافظ‌ واجبات‌ زمان‌ غیبت‌ او (که‌ برای‌ خود زن‌ وضع‌ شده‌ است‌) باشد، و مقصود آیه‌ امر است‌ با زبان‌ اخبار (خبردادن‌)، و از آن‌ دانسته‌ میشود که‌ زن‌، صالحه‌ نخواهد بود مگر اینکه‌ مطیع‌ خداوند متعال‌ و شوهر باشد در حضور او، و نگهداری‌ حقّ همسر و حرمت‌ و احترام‌ او در حال‌ غیبت‌. 91
بازگشت به فهرست
«حاشیه‌ شهاب‌» بر تفسیر «بیضاوی‌» به‌ نام‌ «عنایه‌ القاضی‌ و کفایه‌ الرّاضی‌»
 و در «حاشیه‌ شهاب‌» بر تفسیر «بیضاوی‌» به‌ نام‌ «عنایه‌ القاضی‌ و کفایه‌ الرّاضی‌» آمده‌ است‌:
 گفته‌ بیضاوی‌: (قیام‌ وله‌ بر رعیّت‌ إلی‌ آخر) یعنی‌ چنانکه‌ حکّام‌ رعیّت‌ و ملّت‌ را با امر و نهی‌ قیمومیّت‌ میکنند مردان‌ بر زنان‌ قیمومیّت‌ واقعی‌ دارند نه‌ استعاره‌ای‌ و غیر واقعی‌ و اعتباری‌، و برتری‌ موهبتی‌ مرد فضیلت‌هائی‌ است‌ که‌ خداوند به‌ مرد عنایت‌ کرده‌ و برتری‌ اکتسابی‌ بواسطه‌ مهر و نفقه‌ای‌ است‌ که‌ به‌ زنان‌ میپردازند. و گفته‌ بیضاوی‌: (به‌ سبب‌ برتری‌... إلی‌ آخر) اشاره‌ به‌ این‌ است‌ که‌ «باء» سببیّه‌ است‌ و «ما» مصدریّه‌ (وَ بِمَا فَضَّلَ اللَهُ وَ بِمَا أَنْفَقُوا). و اینکه‌ بیضاوی‌ گفته‌: نبوّت‌ در مردان‌ است‌ شاید قول‌ مشهور باشد یا مقصود رسالت‌ است‌، و امامت‌ شامل‌ امامت‌ صغری‌ و کبری‌ است‌؛ و از ولایت‌ مراد تولّی‌ و اختیار در امر نکاح‌ میباشد یا ولایت‌ در قضاء و مانند آن‌، و اقامه‌ شعائر مثل‌ اذان‌ و اقامه‌ و خطبه‌ و جمعه‌ و تکبیرات‌ ایّام‌ تشریق‌ در فقه‌ أبوحنیفه‌ و مقصود از شهادت‌ در مجامع‌ قضاوت‌ شهادت‌ در امور مهمّی‌ است‌ که‌ باید به‌ آنها در محافل‌ عمومی‌ رسیدگی‌ شود. مثل‌ جاری‌ کردن‌ حدود و مانند آن‌ که‌ در اینگونه‌ امور شهادت‌ زنان‌ قبول‌ نمیشود و آنکه‌ بعضی‌ مطلق‌ شهادت‌ زن‌ را جایز ندانسته‌اند، مردود است‌. 92
بازگشت به فهرست
تفسیر «مفاتیح‌ الغیب‌» امام‌ فخر رازی‌
 و در تفسیر «مفاتیح‌ الغیب‌» امام‌ فخر رازی‌، پس‌ از ذکر معنی‌ قوّام‌ و قصّه‌ معروف‌ شأن‌ نزول‌ میگوید:
 بدانکه‌ برتری‌ مردان‌ بر زنان‌ حاصل‌ از جنبه‌های‌ بسیاری‌ است‌ که‌ بعضی‌ از آنها صفات‌ حقیقی‌ و برخی‌ احکام‌ شرعی‌ میباشند.
 امّا صفات‌ حقیقی‌، بدانکه‌ حاصل‌ فضائل‌ حقیقی‌ به‌ دو امر برمیگردد: علم‌ و قدرت‌. و بدون‌ شک‌ عقل‌ و علم‌ مردان‌ بیشتر و نیز قدرتشان‌ نیز بر انجام‌ اعمال‌ مشکل‌ و سخت‌ کاملتر است‌. و به‌ این‌ دو دلیل‌، فضیلت‌ و برتری‌ مردان‌ بر زنان‌ در عقل‌ و دور اندیشی‌ و قدرت‌ و در نویسندگی‌ در اغلب‌ آنها و سوارکاری‌ و تیراندازی‌ و اینکه‌ انبیاء و علماء از آنها هستند و امامت‌ کبری‌ و صغری‌ و جهاد و اذان‌ و خطبه‌ و اعتکاف‌ و شهادت‌ در حدود و قصاص‌ (به‌ اتّفاق‌ همه‌ علماء) و نکاح‌ در فقه‌ شافعی‌ و زیادی‌ سهم‌ در میراث‌ و تعصیب‌ در میراث‌ و به‌ گردن‌ گرفتن‌ دیه‌ در قتل‌ خطاء و در قسامه‌ و ولایت‌ در نکاح‌ و طلاق‌ و حق‌ رجوع‌ و تعدد زوجات‌ و انتساب‌ فرزندان‌ به‌ آنها حاصل‌ میشود؛ و همه‌ اینها دلالت‌ بر برتری‌ مردان‌ بر زنان‌ دارد.93
دنباله متن
بازگشت به فهرست
پاورقی‌ها
59 آیه‌ 34، از سوره‌ 4: النّسآء.
60 آیه‌ 228، از سوره‌ 2: البقره‌
61 آیه‌ 34، از سوره‌ 4: النّسآء
62 آیه‌ 5، از سوره‌ 4: النّساء. «اموال‌ خود را به‌ افراد سفیه‌ نسپرید، اموالی‌ که‌ خداوند شما را بر آن‌ سلطه‌ بخشیده‌ است‌ و برقراری‌ مصارف‌ آن‌ باشماست‌ و قوام‌ و قیام‌ و ایستادگی‌ شما را به‌ آن‌ (اموال‌) قرار داده‌ است‌.
63 «التبیان‌» جلد اوّل‌ چاپ‌ سنگی‌، ص‌ 424
64 در کتاب‌ «أسْدُ الغَابه‌» مذکور است‌: سعد بن‌ الربیع‌ بن‌ عمرو بن‌ أبی‌ زهیر بن‌ مالک‌ بن‌ أمری‌ القیس‌ الخزرجی‌ عقبی‌ بدری‌، یکی‌ از فقهای‌ انصار بشمار میرفته‌ و دارای‌ دو زن‌ بوده‌ است‌.
65 «مجمع‌ البیان‌» طبع‌ صیدا، جلد سوّم‌، ص‌ 43
66 آیه‌ 282، از سوره‌ 2: البقره‌
67 آیه‌ 41، از سوره‌ 9: التّوبه‌. «پیاده‌ و سواره‌ یورش‌ برید و کوچ‌ کنید و در راه‌ خدا به‌ مالها و جانهای‌ خود جهاد کنید.»
68 آیه‌ 33، از سوره‌ 33: الاحزاب‌. «در خانه‌های‌ خود بمانید و قرار گیرید.»
69 تفسیر «أبی‌ الفتوح‌» طبع‌ مظفّری‌ جلد اوّل‌، ص‌ 761 ـ 760
70 تفسیر «قمّی‌» طبع‌ سنگی‌، در سال‌ 1311 ص‌ 125
71 «تفسیر صافی‌» طبع‌ اسلامیّه‌ سنه‌ 1384، جلد اوّل‌ ص‌ 353
72 «المنهج‌» چاپ‌ سنگی‌ سال‌ 1296، جلد اوّل‌، ص‌ 381
73 «برهان‌» چاپ‌ سنگی‌ سال‌ 1295، جلد اوّل‌، ص‌ 226
74 «جواهر» چاپ‌ مصر سال‌ 1350، جلد سوّم‌، ص‌ 39
75 «جامع‌ البیان‌» چاپ‌ مصر سال‌ 1373، جلد پنجم‌ از ص‌ 57 تا ص‌ 60
76 «تفسیر ابن‌ کثیر» چاپ‌ دارالفکر، جلد دوّم‌ ص‌ 275 تا ص‌ 277
77 از جمله‌ مسائلی‌ که‌ در مورد ارث‌ مختصّ فقه‌ اهل‌ تسنن‌ است‌ مسأله‌ عول‌ و تعصیب‌ میباشد.
 مسأله‌ عول‌ عبارتست‌ از اینکه‌ اگر اموال‌ متوّفی‌ کمتر از سهمیّه‌های‌ ورّاث‌ باشد اهل‌ تسنن‌ نقصان‌ را به‌ حساب‌ تمام‌ سهمیه‌ها میگذارند. ولی‌ در فقه‌ شیعه‌ از سهمیّه‌ ورّاثی‌ که‌ دو مرتبه‌ متفاوت‌ در ارثیه‌ دارند «مثلاً زوجه‌ که‌ در صورت‌ داشتن‌ فرزند (یک‌ هشتم‌) و در صورت‌ نداشتن‌ فرزند (یک‌ چهارم‌) ماتَرَک‌ ارث‌ خواهد برد» کم‌ نخواهد شد و از سهمیه‌ کسانی‌ که‌ یک‌ مرتبه‌ در ارث‌ دارند (مثلاً فرزند) برداشته‌ میشود.
 و امّا حکم‌ درمسأله‌ تعصیب‌ به‌ عکس‌ مسأله‌ عول‌ است‌ بدین‌ نحو که‌ اگر سهام‌ ورّاث‌ از مجموعه‌ اموال‌ متوّفی‌ کمتر شود اهل‌ تسنن‌ زیادی‌ ارثیه‌ را به‌ عَصَبه‌ (خویشان‌ پدری‌) واگذار میکنند. ولی‌ در فقه‌ شیعه‌ زیادی‌ ارث‌ به‌ همه‌ ورّاث‌ به‌ نسبت‌ قرابت‌ با متوّفی‌ به‌ سهمیّه‌ها بر میگردد. و در مسائل‌ ارث‌ غیر از این‌ دو مورد اختلاف‌ قابل‌ توجّهی‌ بین‌ فقه‌ شیعه‌ و فقه‌ اهل‌ تسنن‌ وجود ندارد. واز ائمّه‌ اهل‌ بیت‌ علیهم‌ السّلام‌ بطور متواتر نقل‌ شده‌ است‌ که‌ عول‌ و تعصیب‌ در اسلام‌ نیست‌ و ادلّه‌ای‌ از کتاب‌ خدا و سنّت‌ پیغمبر اکرم‌ از آنها در این‌ نفی‌ در کتابهای‌ مفصّل‌ موجود است‌ و چون‌ در فقه‌ شیعه‌ تعصیب‌ وجود ندارد بنابراین‌ از اینجهت‌ برتری‌ای‌ برای‌ مردان‌ نسبت‌ به‌ زنان‌ وجود ندارد. و امّا اعتکاف‌ و تکبیرات‌ ایّام‌ تشریق‌ و ولایت‌ در بعضی‌ از موارد در نکاح‌ نیز نزد علماء شیعه‌ بین‌ مرد و زن‌ یکسان‌ است‌.
78 «حماله‌» متحمل‌ شدن‌ (قبول‌ دیه‌ و یا سایر احکام‌ وارده‌) جرائمی‌ است‌ که‌ از روی‌ سهو و خطا بعضی‌ از ارحام‌ نزدیک‌ مرد، مرتکب‌ میشوند. (مترجم‌)
79 «قسامه‌» شاهد واقع‌ شدن‌ در مورد قتل‌، که‌ شهادت‌ به‌ قَسَم‌ 50 مرد لازم‌ است‌ تا قتلی‌ عمدی‌ ثابت‌ شود. و در قتل‌ خطاء 25 مرد (در صورتی‌ که‌ شاهد عادلی‌ نباشد که‌ بر قتل‌ شهادت‌ دهد قسم‌هائی‌ است‌ که‌ اولیاء مقتول‌ برای‌ اثبات‌ قتل‌ اداد میکنند و در قتل‌ عمدی‌ عبارت‌ است‌ از پنجاه‌ قسم‌ و در قتل‌ خطاء بیست‌ و پنج‌ قسم‌). (مترجم‌)
 80 «کشّاف‌» چاپ‌ اوّل‌ در مصر شرقی‌، جلد اوّل‌ ص‌ 204 و 205
81 آیه‌ 32، از سوره‌ 4: النّسآء. «آنچه‌ را که‌ خداوند به‌ بعضی‌ از شما نسبت‌ به‌ دیگری‌ فزونی‌ و برتری‌ بخشید آرزو نکنید.»
82 آیه‌ 30، از سوره‌ 33: الاحزاب‌
83 «الدّر المنثور» چاپ‌ افست‌ در طهران‌ سال‌ 1377، جلد دوّم‌ ص‌ 149
84 «الدّر المنثور» جلد دوّم‌، ص‌ 151. «درباره‌ قرائت‌ قرآن‌ قبل‌ از آنکه‌ وحی‌ بر تو کامل‌ شود شتاب‌ مکن‌.»
85 «الدّر المنثور» جلد دوّم‌، ص‌ 152
86 «تفسیر الدّر المنثور» ج‌ 2، ص‌ 153
87 «المیزان‌» چاپ‌ اوّل‌ جلد چهارم‌، ص‌ 372
88 «الدّر المنثور» جلد 2، ص‌ 153
89 در پاورقی‌ 77 شماره توضیح‌ داده‌ شده است‌
90 «تفسیر بیضاوی‌» که‌ در حاشیه‌ قرآن‌ کریم‌ چاپ‌ شده‌، ص‌ 121
91 «حاشیه‌ شیخ‌ زاده‌» تکمله‌ جزء اوّل‌، چاپ‌ عثمانی‌ ص‌ 31 و 32
92 «حاشیه‌ شهاب‌» چاپ‌ دار صادر بیروت‌، جلد سوّم‌ ص‌ 133
93 «مفاتیح‌ الغیب‌» چاپ‌ عثمانیه‌، جلد سوّم‌ ص‌ 316




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد